قرآن کریم پایه واساس تقرب به پروردگار را تقوای الهی بیان نموده است. تقوای الهی در جامعه برقرار نمیگردد مگر با برپایی و استواری امر به معروف و نهی از منکر از جانب تمام افراد آن. « کلکم راع وکلکم مسوول.» همه ما در برابر خدای خود در برابر قرآن ، دین، جامعه و در برابر نفس خود تکلیف داریم و دارای مسئولیت. انسان در این حوزهها موفق نمیگردد مگر با تقوای الهی. تقوای الهی هم رعایت نمیشود مگر با امر به معروف و نهی از منکر در همه ابعاد زندگی انسان. از این رو لازم و ضروری است تا با تقوای فردی و جمعی قدم اول را در راستای سالمسازی محیط کار برداشته و با رعایت امر به معروف و نهی از منکر راه را برای پیشبرد اهداف عالیه نظام اسلامی هموار سازیم.
اما باید دانست که زمینه رفتارهای ناهنجار در محیطهایی که زن و مرد بهطور مختلط در آن کار میکنند فراهمتر بوده و میتواند تمام سطوح سازمان را گرفتار مسائل گوناگون نماید. مسائلی که کمتر کسی به آن توجه داشته و گویا برای این درد تا کنون دارویی نیافتهایم. پس از بررسی و آسیبشناسی این موضوع ومتاسفانه وجود برخی مصادیق و مسائلی که منجر به رفتارهای غیر اخلاقی در محیط کار شده، ما را بر آن داشت تا نوشتهای در قالب داستانی تخیلی- واقعی از نگاهی خواهرانه را به رشته تحریر در آوریم. این داستان میتواند توجه ما را به مسائلی جلب نماید که ممکن است تا بهحال حتی در مورد آن نیز فکر نکرده و یا دیدهایم اما بیتوجه از کنار آن گذشته باشیم. باید دانست که عدم توجه به این امر میتواند زمینه هرگونه فساد را در محیط کار ایجاد نماید. باشد تا با رعایت تقوای فردی و جمعی، محیطی سالم بر پایه اخلاق اسلامی و رفتار دینی برای نیل به اهداف والای انسانی داشته باشیم. انشاء الله.
متن حاضر برای اینکه از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار باشد به زبان محاورهای نوشته شده است.
روزی که رئیس اداره ، محل کارم رونشون میداد، از اینکه در کنار چند مرد باشم عرق سردی رو پیشونیم نشست. سلام کردم و یه راست پشت میز نشستم. اما حیایی که تو چشم داشتم به خودم اجازه نگاه کردن به اطراف رو ندادم. به کاری که بهم سپرده بودن پرداختم. توی اتاق همه راحت با همدیگه حرف میزدن. گاهی با اسم کوچیک همدیگرو صدا میزدن. فضایی صمیمی بود. گاهی گلههایی از همدیگه میکردن و جرو بحثی میشد، اما چند دقیقه بعد کنار هم چای میخوردن.
چند روزی به همین وضعیت گذشت. بعد احساس کردم میتونم به اطرافم نگاهی بندازم. هرکسی کار خودشو انجام میداد. از اینکه میدیدم کسی حواسش به دیگری نیست، احساس خوبی بهم دست میداد. بعد مدتی تونستم کمی راحتتر اما با حیایی مرموز سئوالات کاری رو از برادرای همکار بپرسم. اما همش موقع پرسیدن سرم پایین بود و به کاغذ نگاه میکردم. به مرور این وضعیت حالت عادی پیدا کرد. تکرار ارتباط کاری در دراز مدت، رنگ حیای اولیه رو کمرنگ میکنه. این از طبیعت کار توی یه مکانه. اونارو برادرای قابل اطمینان و متقابلا منو خواهری قابل اعتماد میدونستن.
ادامه مطلب ...این مطلبی که می نویسم، از یکی از دوستانم شنیدم که به واسطه دوستش تعریف می کند، جالب است، لطفاً بخوانید:
ردیف دوم اتوبوس خط واحد نشسته بودم، که اتوبوس در ایستگاه روبروش ایستاد تا مسافرسوار کنه، صندلی جلو یه خانم و آقا نشسته بودند، که ظاهر خانم با اون وضع بد حجابش، بد جوری تو ذوق میزد. در همین حال یه پسر جوون از پله ها اومد بالا و با دیدن اون خانم، رو به مردش گفت: عجب همسر زیبا و خوش لباسی دارید، واقعاً خوشکل هستند...(!)
گفتن این حرف از طرف پسر همانا و دست به یقه شدن و بالا رفتن مشت همان، اونهایی که این حرف رو شنیده بودند، به شدت شوکه شدند. قبل از اینکه اتفاق فیزیکی خاصی بیفته، پسر به مرد گفت: مگه خانمت رو برای من و امثال من اینجوری آماده نکردی ؟ همه تو دلشون زیبایی خانمت رو تحسین می کنند، من فقط بهتون صادقانه گفتم، اگه می خواستی چشمم ایشون رو نگیره باید آرایش ایشون رو محدود می کردی به خونه. با گفتن این حرف انگار همه چی آروم شد، و مرد سر جاش ساکت و آروم نشست...
***
معتقدم تمام و یا 99 درصد از زنان و دختران بی حجاب جامعه ما که با سر و وضع جلف و مفسده انگیز پا به خیابان می گذارند، با رضایت شوهرانشان، پدران و مردان مربوطه به آنهاست. شاید عده ای هم بدون رضایت مرد خود (همسر، پدر، برادر) و بر خلاف غیرت مردشان این کار را می کنند، ولی این گناه باز هم تا حدودی گردن مرد را می گیرد، چون به هر حال فاکتورهایی هست که بشود زن را به کار اشتباهش مواخذه و متنبه کرد.
وقتی برخورد با بد حجابی و بی حجابی از سوی پلیس در جامعه و مخصوصاً شهرهای بزرگ با آن حواشی شروع شد، با خود فکر می کردم، اگر می شد قانونی تصویب کرد که، به جای جمع آوری این زنان با آن وضع از سطح جامعه، مردانشان را می گرفتند و در مورد آنها اعمال قانون می کردند، شاید مدت ها پیشتر این معضل از سطح جامعه رفع شده بود.
و من گاهی تعجب می کنم، مردی اینگونه ناموسش را به خیابان می آورد، و اینگونه دست در دست ناموسش و شانه به شانه او در جامعه حرکت می کند، در حالی که چشم های زیادی، و نه به بزرگواری و مقام و منزلت ناموسش، بلکه شهوانی و شیطانی به او خیره شده است و فکر هایشان که دیگر...(!؟)
ادامه مطلب ...چشم چرانی یک بیماری وعادت ناپسند اجتماعی
است که بعضی از افراد بویژه بیشتر مردها به دلایل مختلف بدان مبتلا هستند.
چشم چرانی به معنای نگاه خیره و شهوت آلود به نامحرم است که با انگیزه
لذت
طلبی جنسی و تحریک شدن غریزه و میل جنسی انجام میشود. بهتر است نسبت به
مفهوم آثار وعواقب و زمینههای بروز چشم چرانی، اطلاعات و آگاهی لازم را به
دست آورد تا از این طریق به مبارزه وکنترل این عادت ناپسند پرداخت.
خودنمایی زنان: در
اینکه احترام و شخصیت زن بهعنوان گوهری گرانبها باید حفظ شود، جای شک
وتردید نیست. حساسیت و ضربهپذیری زن، به لحاظ جاذبههایی که دارد، ایجاب
میکند که وی در حجابی قرار بگیرد که مانع از طمع و آرزوهای پست دیگران
باشد زیرا بیشترین عاملی که باعث میشود فرد
طبق بررسیهای روانشناختی، هر وقت چشم چرانی
به یک عادت تبدیل شود و حداقل به مدت شش ماه ادامه یابد، بایستی دیگر آن را
یک بیماری روانی و جنسی دانست. چشم چرانی نقطه مقابل بیماری خودنمایی است.
فرد خودنما از قرار گرفتن در معرض دید دیگران لذا میبرد، اما چشم چران از
تماشا و نگاه به دیگران لذت میبرد. تحقیقات نشان داده است که خودنمایی در
زنها به نسبت بیشتری دیده میشود، این در حالی است که بیماری چشم چرانی
درمردها بیشتر شایع است و معمولا خود را مخفی نگه میدارند. چنین افرادی
کشش تکرار شوندهای را برای مشاهده کردن دیگران از درون پنجرهها، پارکها و
اماکن خاص دارند. حتما در اخبار و روزنامهها با مطالبی در مورد نصب
دوربینهای مخفی در اتاقهای پرو، سالنهای آرایش زنانه، باشگاههای ورزشی و
... مواجه شدهاید. افرادی که مرتکب این اعمال غیر اخلاقی میشوند عمدتا
دچار این اختلال هستند.
از مهمترین عواملی که باعث میشود فرد، چشم چران شود، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بیحجابی و بدحجابی از مهمترین معضلات جوامع اسلامی
است؛ چرا که انسانها بالطبع اجتماعیِ هستند و نوعاً مهمترین عامل
رفتارسازشان، «جامعهپذیری» است و این یعنی اگر در جامعه اسلامی هنجارها
شکسته شود، امکان همرنگ شدن انسان با فضای جدید بسیار است. جامعهسازی با
توصیههای فردی تفاوت بسیار دارد، هر چند جهتگیری آنها یکی است؛ لذاست که
باید به امالمسائل و راهحلهای ساختاری توجه داشت و از توجه به استثنائات
و موارد خاص یا تعمیم آنها ابا کرد. امروز، جامعه ایرانی، خصوصاً در
شهرهای بزرگتر و به اصطلاح مدرنتر آن، از آفت بدحجابی رنج میبرد و
متأسفانه در برخی موارد شاهدیم که فضای برتر نیز با بدحجابها شده و این
یعنی خطری بزرگ که گروه بزرگ تربیتشدگان سنتی خانوادههای ایرانی را تهدید
میکند.
پاسخ به نیاز طبیعی زنان
در
پاسخ به این سؤال که «ریشه بدحجابی کجاست؟»، ابعاد مختلفی قابل توجه و
زمینههای متعددی قابل بررسی است. آری! میتوان از عدم تبیین ضرورت حجاب و
کارکردهای آن برای زن مسلمان سخن گفت، ولی قطعاً یکی از مهمترین پارامترها،
توجه به امری ساختاری، به نام «غریزه ذاتی جلوهگری» در زنان است.
ودیعهای از جانب خداوند متعال که با زیبایی و گلصفتی زنان سازگار است و
در ساختارهای تکوینی خلقت نیز به خوبی معنا یافته است.
حس جلوهگری
در بیرون به صورت «تبرّج» و «علاقه به بروز» و «دیده شدن» ملازم میشود و
از آنجا که این حس، ذاتی است؛ پس باید به نحوی ارضاء گردد و امکان سرکوب آن
وجود ندارد و مساله این جاست که ارضاء این حس توسط چه کسی صورت میگیرد؟
گر چه نوعاً تأیید و تحسین مورد نیاز زنان از طرف زنان نیز مؤثر میافتد،
اما حقیقت آن است که پاسخ حقیقی و کامل به این «نیاز طبیعی» باید از جانب
مردان صورت پذیرد.
«مرد»، در نقش پدر، پسر و همسر؛ میتواند و باید
رفتارهایی داشته باشد که در صورت ادای صحیح آنها، این «نیاز طبیعی» که به
زعم نویسنده این سطور یکی از اصلیترین عوامل بدحجابی است، به درستی پاسخ
داده شده و در آن صورت است که جامعهای سالمتر را شاهد خواهیم بود
شاید این جمله را بارها شنیده باشید که سیگار اولین گام اعتیاد و نقطه آغاز بسیاری از مصائب است. همین منطق را برای بدحجابی نیز می توان استفاده کرد و گفت بدحجابی ابتدای پر مصیبت است که شاید پایان آن شقاوت است.
بدحجابی چه برای فرد و چه برای جامعه آثار بسیار سوءِ در پی دارد و می تواند به بسیاری از ناهنجاری ها دامن بزند. می دانیم که حجاب حافظ وقار و شخصیت و کرامت و اصالت و عظمت زن است. گرمی خانواده ها، استحکام رابطه زن و شوهر، تداوم زندگی، آرامش قلوب همسر ، برپایی خانه و خانواده، برجایی اعتماد و اطمینان مرد به زن، همه و همه مرهون پوشش و حجاب زنان است .مردان اگر بهراحتی و به آسانی در تمام صحنه های اجتماعی به زنان دسترسی داشته باشند، ضمانتی برای اثبات محبت و دلبستگی آنان به همسرانشان نخواهد بود؛ تحریک هوی و هوس و شهوات آنان را از زندگی خود دلسرد می کند و خود کلنگی برای خراب کردن کانون گرم خانواده خواهد شد.
یکی از پیامد های اساسی بدحجابی در منظر عمومی از بین رفتن عفت عمومی در سطح اجتماع است. در واقع با کاسته شدن از وضعیت مطلوب حجاب در کشور آمار بی بند و باری ها و فساد اخلاقی به شدت بالامی رود . به عنوان مثال یکی از مهمترین پیامدهای گسترش بدحجابی که بیشتر متوجه زنان هم می شود مزاحمت های خیابانی است. بدحجابی خود منجر به کاهش عفت عمومی و این امر به مزاحمت های خیابانی منجر می شود .
البته در خصوص این مسئله تنها زنان آسیب نمی بینند بلکه مردان نیز به دلیل اتلاف وقت، درگیر شدن در کنش های احساسی و از همه مهمتر دور شدن از کانون خانواده دچار آسیب های جدی ای می شوند.به عبارت دیگر می توان اذعان نمود اساسی ترین و خطرناک ترین آسیب اجتماعی که پس از بدحجابی پدید می آید سست شدن کانون خانواده است.
آرامش و امنیت والاترین نعمتی است که خداوند به جامعه عنایت می کند و اگر جامعه ای فاقد آن باشد به یک معنا، هیچ چیز ندارد و با وجود امنیت، همه چیز دارد. از طرفی سلامت جسمی و روحی روانی جامعه در سایه امنیت حفظ می شود. زنان بدحجاب نمی دانند که چه ضربه های جبران ناپذیر خانمان براندازی بر پیکره جامعه وارد می سازند.
ادامه مطلب ...بدحجابی، بیحجابی و حجاب را باید شناخت. وقتی میگوییم حجاب، منظور حجاب کامل و برتر است و بهترین پوشش چادر میباشد. وقتی دین میگوید پوشش و حجاب، مرادش همین است که حداقل و کفین با مقنعه و مانتو و یا یک لباس بلند پوشیده بشود، این حداقل از حجاب است. اگر کسی این را رعایت کند، به هیچ دلیلی نمیتوان آن را حتی بدحجاب نامید.
اما اگر کسی لباس را پوشیده که تناسب معینی با اندام او دارد، به تعبیری لباس را دوخته و خودش را در آن قرار داده است یا موهایش بیرون است، این فرد بدحجاب است. بیحجاب هم کسی است که اصلاً رعایت حدود را نکرده است.
گاهی اوقات وقتی از چنین مسائلی صحبت به میان میآید، باید بدانیم که هر کدام از این قضایا، مثلاً حجاب، بدحجابی، خانواده، طلاق، ازدواج، نان آوری مردان، اشتغال زنان و ... هر کدام از اینها، خود به خود در یک سازمان و سیستم قرار میگیرند.وقتی گفته میشود، بدحجابی باشد نمیتوان انتظار داشت که خانواده هم همان طور که خوب بود باشد. مثلاً آمار طلاق و ازدواج هم در همان اندازه بماند که طلاق در اقلیت و ازدواج در اکثریت است، نه. در نگاه سازمانی اینگونه اتفاق نمیافتد.
تافلر در فصل «حمله به تنهایی» کتاب موج سوم ادعا میکند که قبل از زندگی صنعتی در غرب ، مدل خانواده اینگونه بود که زن و مرد احیاناً با یک یا دو بچه بودند که یا پدر ومادر هر دو هم شاغل بودند و یا فقط مرد. البته الآن هم اینگونه نیست که چنین خانوادهای وجود نداشته باشد، آن مدل، مدل خیلی خوبی برای خانواده است، اما شرایطی به وجود آمده که ناچاریم رو به مدلهای دیگر مثل مدلهای همزیستی بیاوریم.
مثل زوجهای آزاد و تک والدینی یا چیزهایی از این قبیل.منظور تأیید این سخن تافلر نیست، بلکه این موضوع که خانواده و اشکال گوناگون آن به شرایط پیرامونیاش بستگی دارد، حرف صحیحی میباشد.بنابراین حجاب با مقولههای گوناگونی مرتبط است. یعنی وقتی دخترها و پسرهای ما عفت، غیرت و حجاب را انتخاب میکنند، به تعبیر شهید آیت الله مطهری:«وقتی جامعه اینگونه شد، همواره ازدواج یک رؤیای شیرین است برای رفع محدودیتها.
لذا خیلی دلچسب میشود و خانواده و جوانها از ابتدا دنبال این هستند که در سن مناسبی ازدواج بکنند و با ازدواج به یک نشاط، بهجت، آرامش و آزادی عملی برسند.»
ولی وقتی در جامعهای بدحجابی رایج باشد، چون بدحجابی یک راهی است که یک پیام دارد، مثل حجاب که پیام دارد؛ من در روابطم دارای ضوابط هستم. بدحجابی هم برای خودش پیامی دارد. درست است که به راحتی نمیتوان گفت که اگر یک خانمی حجابش مناسب نیست حتماً در درونش بیعفت است، اصلاً چنین نیست.
ولی نوع این قضیه پیام دارد، یعنی اگر یک خانمی بسیار آرایش کرده و یک لباس ناجور و چسبانی به تن کرده است، این پیام دارد در حالیکه خود شخص در باطن نمیخواهد این پیام را بفرستد، ولی این پیام دارد. خود اینها در تسهیل روابط آزاد، در رایج کردن این نوع روابط مؤثر میباشد، روابط که آزاد میشود و بیبندوباریها زیاد میشود، طبیعتاً افراد وقتی میبینند که ازدواج میکنند محدود میشوند، هم به یک نفر و هم به یک سری از تعهدات، یعنی در واقع باید در یک پیوند برای اینکه به امیالشان برسند، باید به هم تعهد بسپارند. در حالیکه در همان شرایط میتوانند یک گزینهای را پیدا کنند، بدون سپردن تعهد، مثلاً استفادههای یک ازدواج را در جهات غریزی ببرند.اینچنین شخصی کمتر رو به ازدواج میآورد. چون ازدواج برای او محدودیت است و قطعاً بد حجابی در تزلزل خانواده ها تاثیر دارد.البته تنها عالم کاهش ازدواج، بدحجابی نیست، بلکه یکی از علل و متغیرهاست. طبیعتاً در طلاق و بالا رفتن طلاق هم مؤثر است. به خاطر اینکه وقتی سطح جامعه پوشش را رعایت نمیکند، وقتی افراد در جامعه غرق در آرایش ظاهر میشوند، یعنی خودشان را صد چندان زیباتر میکنند، کسانی که در جامعه رفت و آمد دارند و با چشمانشان افراد را با هم مقایسه میکنند، طبیعتاً آستانه لذتشان و سطح توقعاتشان بالا میرود و به آنچه دارند قانع نمیشوند. و این هم در آمار طلاق اثر خواهد داشت.بیحجابی و بدحجابی افراد را در معرض آسیبهای اجتماعی متعدد دیگری نیز قرار میدهد، مثلاً در جامعه ای که بدحجابی بالا برود، طبیعتاً خشنونت علیه زنان هم بیشتر میشود و لذا آثار بدحجابی، آثار کمی نیست.
تهیه و تنظیم:روابط عمومی رادیو معارف