حجاب و عفاف

حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد. «مقام معظم رهبری»

حجاب و عفاف

حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد. «مقام معظم رهبری»

آسیب شناسی اختلاط زن و مرد در محیط کار


قرآن کریم پایه واساس تقرب به پروردگار را تقوای الهی بیان نموده است. تقوای الهی در جامعه برقرار نمی‌گردد مگر با برپایی و استواری امر به معروف و نهی از منکر از جانب تمام افراد آن. « کلکم راع وکلکم مسوول.» همه ما در برابر خدای خود در برابر قرآن ، دین، جامعه و در برابر نفس خود تکلیف داریم و دارای مسئولیت. انسان در این حوزه‌ها موفق نمی‌گردد مگر با تقوای الهی. تقوای الهی هم رعایت نمی‌شود مگر با امر به معروف و نهی از منکر در همه ابعاد زندگی انسان. از این رو لازم و ضروری است تا با تقوای فردی و جمعی قدم اول را در راستای سالم‌سازی محیط کار برداشته و با رعایت امر به معروف و نهی از منکر راه را برای پیشبرد اهداف عالیه نظام اسلامی هموار سازیم.

اما باید دانست که زمینه رفتارهای ناهنجار در محیط‌هایی که زن و مرد به‌طور مختلط در آن کار می‌کنند فراهم‌تر بوده و می‌تواند تمام سطوح سازمان را گرفتار مسائل گوناگون نماید. مسائلی که کمتر کسی به آن توجه داشته و گویا برای این درد تا کنون دارویی نیافته‌ایم. پس از بررسی و آسیب‌شناسی این موضوع ومتاسفانه وجود برخی مصادیق و مسائلی که منجر به رفتارهای غیر اخلاقی در محیط کار شده، ما را بر آن داشت تا نوشته‌ای در قالب داستانی تخیلی- واقعی از نگاهی خواهرانه را به رشته تحریر در آوریم. این داستان می‌تواند توجه ما را به مسائلی جلب نماید که ممکن است تا به‌حال حتی در مورد آن نیز فکر نکرده و یا دیده‌ایم اما بی‌توجه از کنار آن گذشته باشیم. باید دانست که عدم توجه به این امر می‌تواند زمینه هرگونه فساد را در محیط کار ایجاد نماید. باشد تا با رعایت تقوای فردی و جمعی، محیطی سالم بر پایه اخلاق اسلامی و رفتار دینی برای نیل به اهداف والای انسانی داشته باشیم. ان‌شاء الله.

متن حاضر برای اینکه از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار باشد به زبان محاوره‌ای نوشته شده است.

روزی که رئیس اداره ، محل کارم رونشون می‌داد، از اینکه در کنار چند مرد باشم عرق سردی رو پیشونیم نشست. سلام کردم و یه راست پشت میز نشستم. اما حیایی که تو چشم داشتم به خودم اجازه نگاه کردن به اطراف رو ندادم. به کاری که بهم سپرده بودن پرداختم. توی اتاق همه راحت با همدیگه حرف می‌زدن. گاهی با اسم کوچیک همدیگرو صدا می‌زدن. فضایی صمیمی بود. گاهی گله‌هایی از همدیگه می‌کردن و جرو بحثی می‌شد، اما چند دقیقه بعد کنار هم چای می‌خوردن.

چند روزی به همین وضعیت گذشت. بعد احساس کردم می‌تونم به اطرافم نگاهی بندازم. هرکسی کار خودشو انجام می‌داد. از اینکه می‌دیدم کسی حواسش به دیگری نیست، احساس خوبی بهم دست می‌داد. بعد مدتی تونستم کمی راحت‌تر اما با حیایی مرموز سئوالات کاری رو از برادرای همکار بپرسم. اما همش موقع پرسیدن سرم پایین بود و به کاغذ نگاه می‌کردم. به مرور این وضعیت حالت عادی پیدا کرد. تکرار ارتباط کاری در دراز مدت، رنگ حیای اولیه رو کمرنگ می‌کنه. این از طبیعت کار توی یه مکانه. اونارو برادرای قابل اطمینان و متقابلا منو خواهری قابل اعتماد می‌دونستن.

  

یه وقتی موضوع دریافت تسهیلات بانکی میون همکارا بحث روز شد. فُرمای ثبت نام تو دستاشون رد و بدل می‌شد. یه نسخه از این فُرما رو هم به من دادن. مقدار وام به ‌قدری بود که کمتر کسی برای دریافتش تلاش می‌کرد. اما زمزمه ضمانت اون وام شروع و هرکسی دیگری رو ضامن می‌شد. از اون جایی که این وام می‌تونس بخشایی از اقتصاد جامونده رو تو زندگیم سامون بده، نمی‌تونستم ازش بگذرم. اما از طرفی نبود ضامن منو نسبت به دریافتش مردد می‌کرد. تا اینکه به پیشنهاد یکی از برادرای همکار، ضمانت اونو پذیرفتم. توجیهش می‌تونست این باشه که خوب همکاریم، مگه چی می‌شه، چاره نبود، ما که همه مثل خواهر و برادریم و از این حرفا که تو ذهنم دائم تکرار می‌شد.

تو نمازخونه با یکی از خانمای همکار آشنا شدم . ناهار و هر روز با خودم میاوردم و به تنهایی می‌خوردم. گاهی هم باهمون خانمی که تونماز خونه باهاش آشنا شدم. بقیه دور یه میز جمع می‌شدن و با هم ناهار می‌خوردن .به من هم تعارف می‌کردن اما رضایتم نمی‌اومد.

مدت‌ها گذشت و کم کم اعتمادم به اونا بیشتر شد.توی اتاقای مجاور بعضی از خانما کنار مردا غذا می‌خوردن. همیشه برام سئوال بود مگه می‌شه؟! اما مثل خیلی از مسائل که به مرور عادی می‌شه، احساس کردم می‌تونم تو جمع اونا باشم و دور یه میز. بار اول و چندم با کلی احتیاط بود. اما به مرور کمرنگ شد و بعدش هم معمولی شد. انگار واقعا خواهر و برادر بودیم! اونقدر نزدیک بودیم که صدای جویدن غذا رو هم می‌شنیدیم. گاهی چند نفر بودیم و گاهی کمتر. می‌شد بعضی موقع‌ها دو نفری. یعنی خواهر و برادری! این هم از طبیعت کار تو یه مکانه.

تماس تلفنی خونوادگی اونا، بدون اینکه متوجه باشن چی میگن، کم کم منو به مسائل درون خونه اونا آگاه می‌کرد. ازبگو مگوهای زن وشوهری گرفته تا مشکلات رفتاری با بچه‌ها. از مشکلات اقتصادی می‌گفتن، از مخارج پوشاک و کتاب و درس و کلاسای تقویتی و زبان تا اعتیاد و بیماری و دوا و درمون و هزار بدبختی دیگه. انگار خونه بود نه محل کار! همین باعث شد که دیگه طرح مسائل خونوادگی اهمیت چندانی برام نداشته باشه و احساس کنم می‌شه مسائل رو در بیرون خونه هم حل کرد. گاهی می‌شد از همدیگه پول قرض می‌گرفتن. خیلی عادی به‌نظر می‌اومد. منم احساس کردم چه لزومی داره این‌قدر خودمو محدود کنم و حرف نزنم و چیزی نخوام. فشار اقتصادی از طرفی و مشکل مسکن از طرف دیگه و زندگیه پر از وام از طرف سوم وکلی فشار فکری و روانی از جهات دیگه، مجال فکر کردن و از آدم می‌گیره. عقب افتادن اجاره خونه و قسط ماشین وده‌ها مشکل دیگه قسطی، آدم رو وادار به درخواست پول قرضی می‌کنه. نمی‌کنه؟

تقاضای پول با موافقت یکی از برادرای همکار مواجه شد. پول رو گرفتم و هرچی قسط جا مونده بود دادم و خیالم راحت شد. غافل از اینکه دارم پای غیری رو تو حریم خصوصیم باز می‌کنم. البته می‌تونستم با کمی حوصله و پیگیری از میون خواهرا پول قرضی رو بگیرم. یا لااقل از برادرای متعهد و با تقوا این تقاضا رو بکنم. این‌طوری مطمئن‌تر بود.

یه چیزی رو بگم، اگه یه حساب سرانگشتی بکنی می‌بینی بیشترین ساعات روز رو محیط کارتی. می‌دونی یعنی چه؟ یعنی اینکه بیشترین وقتتو با همکارای مرد سرو کار داری تا با خونواده خودت! معلومه که برای رتق و فتق کارات به کی بیشتر می‌گی و با کی درمیون می‌زاری و از کی کمک می‌خوای! تو این وضعیت آدم کم کم احساس وابستگی شو به خونوادش از دست می ده. احساس می‌کنه همکاراش بیشتر وبهتر می‌تونن مسائل زندگی شو سروسامان بدن. می‌دونی، مردا خیلی بهتر می‌تونن از پس بعضی مشکلات بربیان. آدم احساس می‌کنه می‌تونه بهشون تکیه کنه. یه کسی نبود بگه آخه زن مگه مرد تو زندگیت نبود؟!

وقتی موقع تلفنی صحبت کردن حواستو جمع نکنی معلومه همکارات می‌فهمن سلیقه تو، تو لباس پوشیدن چطور و چه رنگیه؟! از کدوم اسپری وعطر و ادکلن خوشت میاد. دوست داری مانتویی باشی یا چادری. مانتو اندامی کشی دوست داری یا شل و ول. دوست داری با روسری رنگی باشی یا شال و کلاه و چه میدونم مقنعه زلیخا و پاپیونی و کرواتی. ابروات نازک باشن یا اصلاً ورش داری و تاتوش کنی! همه اینا به‌راحتی قابل دسترسیه اگه حواستو جمع نکنی.

زن هم مثل همه آدمای دیگه یه ظاهر داره و یه باطن. بی‌حواسی کردی و ظاهر و سلیقتو به همه نشون دادی و باخبر کردی، درونت روهم خودت گفتی، دیگه چیزی مونده که اسمشو بذاری حریم شخصی و دورش خطی بکشی. وقتی پشت تلفن کلی با شوهرت جرو بحث می‌کنی و با عصبانیت گوشی رو قطع می‌کنی، می‌خوای نفهمن چه مشکی داری. طراح این مسائل خودت بودی. اما چه بخوای و چه نخوای تو بقیه همکارا پخشه. کافیه یه نسخش هم دست یه رئیس ناجور بیفته، دیگه وامصیبتا!

رئیس و هزار ابزار مدیریتی! بعضی از کارا رو می‌ده و می‌خواد تو فقط انجامش بدی، تو فقط بهش گزارش بدی، بعدش هم رفت و آمدای مکرر و بی‌ضابطه! چون رئیسه بهتر می‌تونه مشکل مالی تو رو حل کنه. اینو، هم تو میدونی و هم اون! رئیسه و هزار....! می‌تونه برات وام بگیره. حتی اگه خودش هم نیاز داشته باشه اول براتو می‌گیره. اضافه کاری بده، البته اگه اضافه کاری بایستی که خیلی راضی‌تره! می‌تونی بری مرخصی اداری اما کار شخصی‌انجام بدی! کمکت می‌کنه. مشکل مسکن داشتی اگه خودش هم داره اول مال تو رو حل می‌کنه. البته آدمایی پیدا می‌شن که واقعا دلسوزانه این کار رو بکنن، تعدادشون هم کم نیست. اما این کارا ما به ازای سنگینی داره که آدم رو تو کوچه بن بستی قرار می‌ده.

اگه بالاسری یه خطایی کرد، میگن رئیسه و نمیشه کاریش کرد. اما تویی که کسی رو نداری، اگه تونستن اخراجت می‌کنن، اگه نتونستن، جابه‌جایی، به‌همین راحتی.

اگه مجبور به انتخاب بودی، وسیله رفت و آمد به محل کارت یه وسیله عمومی قرار بده. سرویس شخصی هم به مرور وضعیت خوبی پیدا نمی‌کنه. سوار ماشین همکارات نشو، مخصوصا ماشین بالاسریت! نمی‌گم همه این طوری‌اند. طبیعت یکجا کار کردنه. آخرش از جیک و بیک آدم سر در میارن. نمی‌گن ما چی کردیم!

اگه از روز اول با خودم عهد بسته بودم حریم شخصی رو حفظ کنم و اجازه ورود به غیر ندم با این‌همه مشکلات روبه‌رو نمی‌شدم. اما تو می‌تونی با خودت عهد ببندی که ؛

- موقع صحبت کردن با صدای طبیعی خودم حرف بزنم وخیره به کسی نگاه نکنم.

- چادر به سرم باشه چون باعث حفظ از نامحرم می‌شم.

- از لباس یا رنگایی استفاده نکنم که توجه نامحرم رو جلب می‌کنه.

- از خوشبو کننده‌ای که موجب تحریک دیگران می‌شه استفاده نکنم.

- تمیزی ظاهر و رعایت و از به‌کار بردن هر نوع ماده آرایشی خودداری کنم.

- غذارو به تنهایی یا با خواهری همکار صرف کنم.

- نیازهای مالی رو فقط از خواهرا یا برادرای همکاری که مورد اعتماد هستن تقاضا کنم.

- موقع صحبت با تلفن، مواظب طرح مسائل خصوصیم باشم و یا با تلفن شخصی به مکان دیگه‌ای برم.

- ودر نهایت مشکلات شخصی رو با کسی طرح نکنم و فقط اونو مربوط به خونوادم بدونم.

رعایت این مسائل، باعث حفظ حریم خصوصی می‌شه و وابستگی به خونواده رو حفظ می‌کنه. این رو بدون که برای رهایی از مشکلات از کسی جز خدا طلب نکن. اونه که می‌تونه از راه‌هایی که گمون نمی‌کنی یاریت بکنه.

پایانه

تلاش این نوشته برآن بود که خواننده گرامی را به نکاتی ظریف که از حساسیت رفتاری نیز برخوردار است آگاه نماید. مسائلی که آدمی کمتر مجال تفکر پیرامون آن را پیدا می‌کند. از این رو طرح این‌گونه مسائل و پرداختن به آن و با تاملی هرچند اندک می‌تواند از انحراف در اخلاق و رفتار جلوگیری نماید. در احادیث ائمه معصومین(ع) آمده است:
«یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است».

هر چند این نوشته از نگاهی خواهرانه به رشته تحریر درآمده است لیکن پیامدهای آن می‌تواند هر کسی را فارغ از جنسیت دچار خلل رفتاری نماید. از آنجایی که سرچشمه این رفتارها منشایی نفسانی دارد، شناخت آن ضرورت داشته و راه مبارزه با آن رعایت حدود الهی است. تقوای الهی و پرداخت به امر معروف و نهی از منکر که وظیفه همه ماست می‌تواند در بهبود این‌گونه رفتارها موثر واقع گردد.

یادمان باشد انسان مقام خلیفه الهی را دارد. اوست که آینه تمام قد پروردگار است. چنین انسانی باید دارای صفات الهی بوده و راه کمال را که همانا فلسفه این زندگانی است طی کند. در این صورت او می‌تواند از حضیض نیستی به اوج هستی که همانا خداوند متعال است نایل آید و به فناء ‌فی الله برسد.

منبع:روزنامه رسالت- مرتضی زهرتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.