با این که دست دادن با جنس مخالف، شاید برای افراد بسیاری موجب تحریک شهوت نشود،
اما افراد دیگری وجود دارند که با این مقدار ارتباط مختصر نیز تحریک می
شوند، با توجه به این که در میان گروه اول نیز ممکن است اشخاصی باشند که با
صمیمی نشان دادن خود، زمینه را برای ارتباطات نامشروع فراهم سازند
بر این اساس، سزاوار است که از دست دادن با نامحرم که در زندگی اجتماعی نیز امری ضروری قلمداد نمی شود، خودداری نمود. خداوند متعال، بیشتر احکام شرعی را به صورت کلی وضع کرده و مصلحت عموم جامعه را در نظر گرفته، اگرچه ممکن است حکمت تشریع حکم شامل برخی افراد نشود. به عنوان نمونه، هر چند ممکن است دست دادن با زنان، هیچ احساس شهوانی را در برخی افراد کهنسال و یا میانسال ایجاد نکند، اما شارع مقدس، به دلیل ایجاد همین احساس، در بسیاری از مردم، حکم به حرمت چنین رفتاری داده باشد.
سوال: در بعضی اقوام رسم است که جهت احترام، دست بزرگان را گرفته و میبوسند، آیا اگر در اینباره افراد به هم نامحرم باشند، اشکالی دارد؟
اگر بالغ نباشند اشکال ندارد، در غیر اینصورت دست دادن و بوسه بر دست نامحرم جایز نیست و در اینباره باید آنها را با فرهنگ اسلامی آشنا کنیم.
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سۆال، چنین است:
بوسیدن دست نامحرم حرام است.
دست دادن با زن نامحرم جایز نیست و اگر آنها را با فرهنگ اسلام آشنا کنیم مشکل حل خواهد شد.
اگر بالغ نباشند اشکال ندارد و اگر بالغ باشند از پشت پارچهای میتوانند.
بوسه بر دست نامحرم جایز نیست.
سوال: چرا دست دادن با زن نامحرم اشکال دارد؟ این کار که باعث ایجاد شهوت و... نمی شود.در ابتدای پاسخ، روایتی را که تا حدودی با پرسش در ارتباط است، مرور می کنیم: شخصی نزد امیر المۆمنین (علیه السلام) آمده و عرض کرد: آیا هنگامی که روزه دارم، می توانم زنم را ببوسم؟! حضرتش بدون آن که پاسخ صریحی ارائه کنند، فرمودند که مراقب روزه ات باش و به ضرب المثلی استشهاد کردند که "فإن بدو القتال اللطام" یعنی درگیری های مختصری چون سیلی به صورت هم زدن، آغازگر جنگی تمام عیار خواهد شد. (وسائل الشیعة، ج 10، ص 100، ح 12954)
می دانیم که عمل زناشویی در زمان روزه مجاز نیست، اما این گونه نیست که هر ارتباط جنسی ممنوع باشد، با این وجود، توصیه شده که بهتر است از برخی رفتارهای محبت آمیز با همسر مشروں مانند بوسیدن او هنگام روزه، خودداری شود. چنین کاری نه حرام بوده و نه چندان موجب تحریک شهوت خواهد شد، اما به دلیل این که ممکن است به کارهایی بیانجامد که روزه را باطل می کند، به ترک آن سفارش شده است.
اکنون به پرسش بر می گردیم: شاید دست دادن با زن نامحرم، در برخی افراد، موجب تحریک شهوت نشود، اما چون:
اولاً: این امکان وجود دارد که آستانه تحریک برخی افراد پایین بوده و با دست دادن نیز شهوتشان تحریک شود.
و ثانیاً: افراد دیگری که حتی دست دادن با نامحرم، شهوتشان را تحریک نمی کند، ممکن است این کار را مقدمه ای برای صمیمی تر شدن با جنس مخالف و به دنبال آن، روابط نامشروع قرار دهند. بر این اساس، بهترین کار آن است که در ارتباط مردان و زنان، نهایت خویشتن داری و عفت مراعات شده و از رفتارهای غیر ضروری خودداری شود، تا بی بند و باری جنسی در روابط به وجود نیاید و مسیر این روابط از جایگاه مطلوب آن، یعنی تنها در محدوده خانواده ها خارج نشود و "چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی"؟
خداوند متعال، بیشتر احکام شرعی را به صورت کلی وضع کرده و مصلحت عموم جامعه را در نظر گرفته، اگرچه ممکن است حکمت تشریع حکم شامل برخی افراد نشود. به عنوان نمونه، هر چند ممکن است دست دادن با زنان، هیچ احساس شهوانی را در برخی افراد کهنسال و یا میانسال ایجاد نکند، اما شارع مقدس، به دلیل ایجاد همین احساس، در بسیاری از مردم، حکم به حرمت چنین رفتاری داده باشد. نظیر این موضوع را در قوانین بشری نیز ملاحظه می کنیم، مانند ممنوعیت عبور از چراغ قرمز که حتی شامل افرادی می شود که با احتیاط کامل و بدون آسیب رساندن به دیگران از آن عبور می کنند.
به همین دلیل است که خداوند به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) توصیه ای کلی می کند که از ناز و کرشمه در سخن خویش با نامحرمان خودداری کرده و راه را بر طمع ورزی افراد بیماردل ببندند. (احزاب، 32؛ "فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا") با این وجود، اگر در مواردی دست دادن با نامحرم به عنوان امری عرفی و اجتناب ناپذیر تلقی شود، می توان با شرایطی اقدام به این کار کرد. به عنوان نمونه، دست دادن باید با استفاده از دستکش و یا حائلی دیگر بوده و علاوه بر آن از فشردن بیش از اندازه دست طرف مقابل خودداری شود. (وسائل الشیعة، ج 20، ص 208، ح 25446)
منابع:
سایت اسلام کوئیست
وسائل الشیعة، ج 20 و ج 10
سایت فرهنگی و مذهبی تبیان
گاه فردی میگوید بگذار برای همان سن تکلیف و گاه فردی، سن مدرسه را ترجیح میدهد و گاه کسی پیدا میشود که از یک سالگی کودک خود را سفت و سخت وادار به حجاب میکند. البته هیچکدام از این روشها درست نیست.
باید بدانیم که تدریج و مداومت، همیشه یک اصل درست تربیتی است. اصل دیگر آن است که تربیت کودک را نباید به دوران نوجوانی واگذار کنیم؛ در واقع از همان زمانی که نوزاد به دنیا میآید و حتی قبلتر از آن (دوران بارداری و قبل آن) باید فرآیند تربیت کودک، اعم از اخلاق و دین، درست پایهگذاری شود؛ البته با تدریج و مداومت.
پس باید بگوییم که شما والدین دلسوز باید از همان زمانی که تصمیم به بارداری گرفتید، نکات تربیتی را برای خود و کودک دلبندتان کاملاً جا بیندازید. به این ترتیب که با مطالعه نکات دینی و اخلاقی و عمل کردن به آنها، در ابتدا خودتان را آماده کرده و یک معلم به تمام معنا شوید و سپس با مرور این نکات برای جنین در رحم، او را نیز آماده پذیرش بهترین تربیت قرار دهید. این یک اصل تربیتی برای تثبیت همه نکات تربیتی است و اما درباره حجاب هم این نکته نباید فراموش شود.
میدانیم که خردسالی، بهترین زمان برای آموزههای دینی است، چرا که فرمودهاند تربیت در زمان خردسالی همانند حک کردن نقش بر روی سنگ است. یعنی پایهگذاری و درونی کردن تعلیمات در کودکی آنقدر مهم است که همانند نقشی که بر روی سنگ حک شده، هیچ وقت از بین نخواهد رفت.
بنابراین برنامهای برای خود و فرزندتان پیاده کنید که بتوانید طبق آن، اصول درست دینداری را البته با رعایت اصل تدریج و مداومت اجرا نمایید. مثلاً برای پایه گذاری حجاب، میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)
علاوه بر رابطهی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطهی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همهی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. (نور؛60) و بر زنان وانشسته ای که امید ازدواجی ندارند گناهی نیست که لباس های خود را کنار بگذارند بی آن که زینتی را ظاهر سازند، و عفّت ورزیدن برای آنان بهتر است، و خدا شنوا و دانا است.»
مطابق این آیه حجاب و پوشش برای زنان سالخورده و ناامید از زناشویی و بی میل به امور جنسی واجب نیست.
به طور کلی از آیات قرآن استفاده مىشود که در مسألهى حجاب، ملاک این است که پوشش بانوان تحریک کننده و شهوت انگیز نباشد، زیرا تنها موارد زیر را استثنا نموده است:
(غیر اولى الاربه) کسى که شهوتى ندارد.
(او الطفل الّذین لم یظهروا على عَورات النساء) بچّهاى که از مسائل شهوت، چیزى نمىداند.
(حین تَضعون ثیابکم) هنگامى که لباستان را کنار مىگذارید و با همسر خود هستید.
(لا یَرجون نکاحاً) زنان از کار افتادهاى که امید ازدواج ندارند.
کلمه" قواعد"، جمع قاعده است، که به معناى زنى است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنى دیگر کسى به خاطر پیرىاش میل به او نمىکند، بنا بر این جمله" اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً" وصفى توضیحى براى کلمه قواعد است، و بعضى گفتهاند: کلمه مذکور به معناى زنى است که از حیض یائسه شده باشد، و وصف بعد از آن صرفا براى رفع اشتباه است.
و در تفسیر مجمع البیان گفته: کلمه" تبرج" به معناى این است که زن محاسن و زیبایىهاى خود را که باید بپوشاند اظهار کند، و این کلمه در اصل به معناى ظهور بوده، برج را هم به همین جهت برج نامیدهاند، که بنایى است ظاهر و پیدا. (1)
منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار)
این آیه در معناى استثنایى است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مىتوانند بى حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرج نداشته باشند. و جمله" وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ" کنایه است از خودپوشى، یعنى همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است.
امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه فرمودند: مراد کنار گذاشتن روسرى و روپوش است نه برهنگی. (2)
در واقع استثناء موجود در آیه دو شرط وجود دارد:
- نخست اینکه به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند.
- دیگر اینکه در حال برداشتن حجاب خود را زینت ننمایند .
روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است.
این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است. (الجلباب و الخمار)
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) در ذیل همین آیه مىخوانیم که فرمود: الخمار و الجلباب، قلت بین یدى من کان؟ قال: بین یدى من کان غیر متبرجة بزینة: ((منظور روسرى و چادر است، راوى مى گوید از امام پرسیدم: در برابر هر کس که باشد؟ فرمود: در برابر هر کس باشد، اما خودآرائى و زینت نکند.))(3)
کلمه" قواعد"، جمع قاعده است، که به معناى زنى است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنى دیگر کسى به خاطر پیرىاش میل به او نمىکند، بنا بر این جمله" اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً" وصفى توضیحى براى کلمه قواعد است، و بعضى گفتهاند: کلمه مذکور به معناى زنى است که از حیض یائسه شده باشد، و وصف بعد از آن صرفا براى رفع اشتباه است
اصل استثناء این گروه از حکم حجاب در میان علماى اسلام محل بحث و گفتگو نیست، چرا که قرآن ناطق به آن است، ولى در خصوصیات آن گفتگوهائى وجود دارد از جمله اینکه : در مورد سن این زنان و این که تا چه حد برسند حکم ((قواعد)) را دارند گفتگو است در بعضى از روایات اسلامى تعبیر به ((مسنه )) شده (زنان سالخورده)
در حالى که در بعضى دیگر تعبیر به ((قعود از نکاح )) (بازنشستگى از ازدواج ) آمده .
ولى ظاهر این است که همه این تعبیرات به یک واقعیت اشاره مى کند و آن اینکه به سن و سالى برسند که معمولا در آن سن و سال کسى ازدواج نمى کند، هر چند ممکن است به طور نادر چنین زنانى اقدام به ازدواج بنمایند.
و نیز در مورد مقدارى از بدن که جایز است آنها آشکار کنند، در احادیث اسلامى تعبیرات مختلفى آمده ، در حالى که قرآن به طور سر بسته گفته است مانعى ندارد که لباسهاى خود را فرو نهند که البته این تعبیر ظاهر در لباس رو است .
اما با همه اینها این یک حکم الزامى نیست ، بلکه اگر آنها مانند زنان دیگر پوشش را رعایت کنند ترجیح دارد، چنانکه در ذیل آیه آمده است.
پی نوشت ها:
1- مجمع البیان، ج 7، ص 154.
2- تفسیر المیزان ذیل آیه فوق
3- تفسیر نمونه ذیل آیه فوق
منبع: وبلاگ گوهر ناب
ادامه مطلب ...
خودآرایی و خودنمایی
در انظار عموم از رفتارهای ناهنجار در جامعه است که ارتباط مستقیمی با
کجروی های جنسی دارد. این موضوع مختص به زنان نیست و در مردان نیز به گونه
های مختلف انجام می پذیرد.
قرآن کریم، خودنمایی و خودآرایی زنان در منظر عمومی را «انحراف جنسی» می داند و در آیه 31 سوره مبارکه نور، عبارت «ولا یبدین زینتهن» (زنان زیورهای خود را آشکار نسازند) را دو مرتبه تکرار می کند.
مرحوم «فیض کاشانی» در تفسیر این آیه، زینت را به معنای عام زیبایی بدنی، آرایش جسمانی و زیورهای ظاهری می داند
و معتقد است که: خودنمایی چه آشکار ساختن زیبایی های طبیعی باشد و چه به
نمایش گذاشتن آراستگی ها و زیورآلات، رفتار ناهنجار جنسی است.
از پیامبر اعظم(ص) نیز روایت شده که زنان طناز و عشوه گر که دل و دین مردان هوسران را می ربایند، «دام های شیطان» هستند. با مرور برخی روایات معلوم می شود که مراد
از طنازی و عشوه گری عبارت است از: پوشیدن لباس نازک، گفتار با لحن نازک و
تحریک کننده (1) و راه رفتن با عشوه و ناز است، چرا که موجب تحریک مردان و
و به تعبیر روایات «زنای چشم»(2) می شود.در
قرآن کریم بر حفظ نگاه تأکید ویژه ای داشت و در آیات 30 و 31 به صورت
جداگانه به زنان و مردان این نکته را گوشزد می کند: به مردان با ایمان بگو
دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است زیرا خدا
به آنچه می کنند آگاه است؛ و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر
نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر
آنچه که طبعا از آن پیداست.
ادامه مطلب ...
پیاده کردن آموزههای دینی و عینی نمودن دستورالعملهای شریعت، وظیفه آحاد جامعه است. اما در این میان سازمانهای فرهنگی حکومت دینی، وظیفهای مضاعف به دوش میکشند و باید خط مشی کلی جامعه را بر اجتناب از رذایل اخلاقی، ترغیب جوانان به ازدواج و رواج سادهزیستی بنا نهند.
وقتی فرهنگ سازان جامعه خود گرفتار اسراف و تبذیر شوند، از اخلاق و معنویت فاصله بگیرند، نسبت به مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش بیتفاوت شوند، پیامدهای ذیل نتایج طبیعی چنین گرایشی است:
الف) بی توجهی نسبت به کار آمدی دین در عرصههای مختلف اجتماعی، جوان را به سمت بی هویتی و پرداختن به ضد ارزشها سوق میدهد. وقتی پویایی دین در عرصه حیات بشری کم رنگ شود، بدینی است دختران و پسران، ابزار وجود و اثبات شخصیت خویش را در مظاهر غیر دینی مانند خود آرایی و مدگرایی جست و جو نمایند.
ب) عدم اهتمام به تقویت باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی سبب میشود نسل جوان نسبت به ارزشها بیگانه گشته و نسبت به اعتقادات دینی خود احساس حقارت نماید و بنبست فکری در این باب، خودباختگی به فرهنگ غرب را در پیدارد.
احیای ارزشهای اصیل اسلامی و فراخوانی زن مسلمان به تعقل و دریافتن ارزشها و آفریدن روح تعبد و تعهد نسبت به اینها نقش مهمی در این زمینه خواهد داشت.
زن مؤمن باید به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان مینگرد باور داشته باشد و بداند که شخصیت و عظمت او در گرو روح بلند، اندیشه والا و جان پیراسته از آلودگی است که او را به روشی انسانی و مشی اسلامی فرا میخواند و بداند تن آرایه بسته و ظاهر فریبنده هرگز نمایانگر شخصیت او نیست.
کلام بیدارگر حضرت مسیح که فرمود:
به حق برای شما میگویم: تن چه سودی دهد در صورتی که ظاهرش درست باشد و درونش تباه. بدنهای شما چه سودتان دهد که خوشتان دارد و دلهایتان تباه باشد و بهرهای نبرید آن گاه که پوست خود را آراسته و پاک نگاه دارید و دلهای شما چرکین باشد.
در زن باید باور استوار، ایمان عمیق ایجاد شود. زنی که دل به حق داده و اندیشه به خدا سپرده و فرجام زندگی دنیویاش را پذیرفته چطور حاضر میشود خودآرایی و خود نمایی کند و خود را در معرض نگاههای آلوده قرار دهد و زمینههای تلذذ دیگران و مآلاً فساد آفرینی را به وجود آورد؟!
کلام بلند حضرت علی(ع) که میفرماید:
«المرء بایمانه؛ آدمی در گرو باورهای خویش است.» نشانگر آن است که باورهای درست و ایمانهای راسخ، عالیترین نقش را در کیفیت زندگانیِ انسان ایفا میکنند.
تحلیلی بر مجازات رفتارهای مجرمانه در حوزه حجاب و عفاف
بدحجابی پدیده منحصر به فردی است
که نه می توان آن را حجاب نامید و نه بی حجابی مطلق. این پدیده در یکی دو
دهه اخیر گریبانگیر جامعه ایران شده است. بدحجابی به خاطر طغیان از حدود
الهی مطمئنا یک گناه است اما کمتر کسی در خصوص مجرمانه بودن آن در جامعه
اسلامی بر اساس قوانین مصوب سخن به زبان رانده است. تا جایی که برای بسیاری
هنوز برخوردهای انتظامی و قضائی با این ناهنجار نوعی ملاحظه و تعارف سیاسی
حساب می شود یا اگر دادستانی برای بدحجابی جریمه تعیین می کند برای برخی
رسانه ها به ظاهر غیر قابل توجیه می نماید. این در حالی است که پس از
پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، مقررات مختلفی در حوزه حجاب و عفاف به تصویب
رسید که مهمترین آنها عبارتند از :
-قانون نحوه رسیدگی به تخلفات و
مجازات فروشندگان لباسهایی که استفاده از آنها در ملاء عام خلاف شرع است و
یا عفت عمومی را جریحه دار میکند.
-قانون گسترش راهکارهای اجرایی عفاف و حجاب
-قانون مد و لباس
-قانون مجازات اسلامی
اما
مهم ترین قانونی که به جرمانگاری بیحجابی پرداخته، قانون مجازات اسلامی
است. بر اساس تبصره ماده 683 قانون مجازات اسلامی، تشکیلدهنده جرم، رعایت
نکردن حجاب شرعی است .
به طوریکه به موجب این ماده: «هرکس علنا در
انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از
10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم میگردد و در صورتیکه مرتکب
عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار نماید
فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد».
در
تبصره این ماده قانونی نیز می خوانیم: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و
انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دوماه یا از 50 هزار تا پانصد
هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»
یکی دیگر از موضوعات مورد توجه
افکار عمومی در مقوله پوشش، بحث رعایت حریم عفاف و پوشش اسلامی برای زنان و
مردان است. موضوعی که به نظر می رسد نسبت به آن در سالهای گذشته اغماض شده
است. اما باید توجه داشته باشیم که تا پیش از وضع ماده 638 قانون مجازات
اسلامی در سال 1375 ماده قانونی جرم رعایت نکردن حجاب شرعی ماده چهار قانون
«نحوه رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهایی که استفاده از آنها
در ملاء عام خلاف شرع است یا عفت عمومی را جریحهدار میکند مصوب 1365»
بوده و بر اساس آن «کسانیکه در انظار عمومی وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان
خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و یا هتک عفت عمومی باشد توقیف و خارج از
نوبت در دادگاه صالح محاکمه و حسب مورد به یکی از مجازات های مذکور در ماده
2 محکوم میگردند.»
ماده دو قانون «نحوه رسیدگی...» از مجازاتهای
تعزیری به شرح زیر نام میبرد : «1- تذکر و ارشاد 2-توبیخ و سرزنش 3- تهدید
4- 10 تا 20 ضربه شلاق یا جریمه نقدی از 20 تا 200 هزار ریال برای استفاده
کننده 5- 20 تا 40 ضربه شلاق یا جریمه نقدی از 20 تا 200 هزار ریال در
مورد استفاده کننده.» این قانون همچنان به اعتبار خود باقی بوده و به لحاظ
حقوقی، مستند قانونی برای جرم رعایت نکردن پوشش شرعی در مردان محسوب
میشود.
البته همانطور که اشاره شد این مجازات نسبت به بزهکاران زن
اعمال نمیشود. بنابراین مجازات رعایت نکردن حجاب شرعی توسط زنان منحصر در
همان دو موردی است که ماده 638 قانون مجازات اسلامی مقرر کرده است.
اما آیا نقش انگیزه در جرم انگاری بدحجابی نیز اهمیت دارد؟
وجود
علم و عمد در ارتکاب جرم بدحجابی از اهمیت بالایی برخوردار است. چراکه جرم
رعایت نکردن حجاب شرعی در شمار جرایم عمدی است. بنابراین علم و اطلاع از
مجرمانه بودن رفتار ارتکابی و آگاهی از نقض قانون بهواسطه انجام فعل از
شرایط تحقق آن است. اما از آنجایی که قاعده «جهل به قانون رافع مسئولیت
کیفری نیست»، در خصوص بدحجابی ادعای جهل نسبت به وجوب حجاب مسموع نخواهد
بود. بنابراین صرف اینکه زنی با اختیار و التفات حجاب شرعی را رعایت نکند
بزهکار محسوب می شود زیرا جرم رعایت نکردن حجاب شرعی، جرمی مطلق بوده که
وجود سوءنیت خاص در آن نقشی ندارد.
این مسئله با اطلاق تبصره قانونی نیز
سازگار است چراکه قانون تمام زنانی که حجاب شرعی را مراعات نمی کنند مجرم
می داند فارغ از اینکه قصد و انگیزه آنان چه بوده است .اهمیت این موضوع
زمانی درک می شود که با نگاهی به مطالب رسانه های خبری در سالهای اخیر
متوجه نوعی تمایز انگاری میان بدحجابی سازمان یافته و غیر سازمان یافته در
توصیف وضعیت حجاب و عفاف در سطح جامعه می شویم . موضوعی که به نظر جدا از
واقعیتی تحقیقی در تبیین ریشه های بروز بد حجابی در جامعه، نمی تواند
کارکردی حقوقی در جرم زدایی از مقوله بدحجابی داشته باشد.با عنایت به نکات
قانونی فوق مشخص می شود که قانونگذار به منظور تامین ضمانت اجرایی احکام
الهی در جامعه و موثر واقع شدن تلاشهای فرهنگی در زمینه حجاب و عفاف،
مکانیسم های قضائی مورد نیاز برای مواجهه با موارد خاص را نیز در نظر گرفته
است. این مسئله از دو منظر حائز اهمیت است: نخست آنکه عاملان و مروجان
بدحجابی در جامعه نسبت به تبعات حقوقی رفتار و اقدامات خود آگاهی پیدا می
کنند و دوم آنکه مقوله حجاب و عفاف را از یک موضوع صرف فرهنگی و شرعی به یک
مطالبه اجتماعی و قانونی پیوند می دهد. مسئله ای که می توان در صورت گسترش
باور آن در جامعه به مهار موج بدحجابی در جامعه کمک شایانی کند.
منبع:روزنامه رسالت