حجاب و عفاف

حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد. «مقام معظم رهبری»

حجاب و عفاف

حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد. «مقام معظم رهبری»

فروشگاه

باز هم برای آقا پسرها



فروشگاه مملو از لباسهای زنانه و مردانه بود.

اکبر شلوار و پیراهنش را خرید و نوبت نگار شد.
نگار یک مانتو برداشت و به اتاق پرو رفت
چند لحظه بعد با لبخند از اتاق خارج شد و گفت: چطوره؟
اکبر نگاه کرد و گفت: اصلا خوب نیست. خیلی تنگه.
نگار با ناراحتی جواب داد: چطور شلوار شما تنگ باشه طوری نیست، لباسِت تنگ باشه طوری نیست. اونوقت به ما که میرسه طوری میشه! اصلا از تو نظر نخواستم. بابا و مامان باید نظر بدن.
پدر و مادر که حرفی برای گفتن نداشتند، آرام و متفکرانه لبخند می زدند....

دوستان باز هم اگه سوژه ای به ذهنتون رسید(برای آقا پسرها) بفرمایید. اگه لطف کنید متن ها رو نقد بفرمایید ممنون میشم.

حجاب گفتار

می گفت: خیلی دوستم داره، گفتم از کجا فهمیدی؟ گفت از حرف زدنش. گفتم  از حرف زدنش فهمیدی؟ چطور متوجه شدی؟ گفت: آنقدر با محبت و صفا صحبت کرد که فهمیدم او هم عاشق من است هر طور باشه می خوام بدستش بیارم ولو اینکه تمام دنیا مانعم شوند.

یاد آیه قران افتادم که می فرماید:

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً:
با کرشمه سخن  نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیماری است طمعی پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید(1)

نمی دونم وقتی بفهمد او با همه مردان این گونه صحبت می کند چه حالی پیدا می کند و چه حالی پیدا می کند آن دختری که می دانست این مرد به این گونه صحبت کردن او حساس است و حالا قرار است به خاطر روشن کردن طمع وجود او به هر قیمتی که شده با او ازدواج کند ولو با ریخته شدن  اسید بر روی صورتش. چون آن مرد عاشق صدای با محبت اوست.


(دوستان عزیز خواستم تصویر واقعی اسید پاشی را بگذارم اما دلم نیومد؛ و این گل و روایت زیبا را تقدیم
شما عزیزان کردم.)
=====================
(1)احزاب32
روایت روی عکس:سایت آیت الله صافی گلپایگانی

پسرک


افسار چشمهایش را بازِ باز گذاشته بود

دوستانش می گفتند: «تفریح و خیابان گردی که امّل بازی بر نمی دارد.»

شب که به خانه برگشت اول مصیبتش بود. شادی ها و خنده های وسط خیابان یک طرف

بی خوابی و فکرهای جور و ناجور هم یک طرف.

مادر که بی قراری پسرش را دید به قرص و شربت و داروهای گیاهی متوسل شد

اما پسرک می دانست تا حافظه ی چشمش از تمام دیده های خیابانی پاک نشود، آرامش باز نمی گردد.

آورده های مادر را کنار گذاشت و سجاده اش را پهن کرد. این تنها راه آرامش بود.

«الا بذکر الله تطمئن القلوب»

دوستای گلم سلام. قصد دارم چند هفته ای برای آقا پسرها بنویسم. اما راستش سوژه های حجاب برای پسرها سخت گیر میاد. لطفا اگه مطلب خاصی به نظرتون رسید، ضمن نظراتتون پیشنهاد بدید. ممنون

سکوی سقوط


نگاه حرام و یا چشم چرانی ویروسی است که در هر کسی وارد شود او را رها نمی کند تا از پا در بیاوردش، و فرقی هم برای این ویروس نمی کند که وارد وجود چه کسی شود (مومن باشد یا کافر) فقط کافی است برای یکبار اجازه ورود دهیم تا شروع و یا میل به تکثیر پیدا کند و مصداق این جمله امام صادق علیه السلام شود که فرمود:
چشم چرانی، تخم شهوت را در دل می کارد و چنین کاری برای نگاه کننده کافی است که منشاء فتنه گردد.(1)

دوستان، چشم، دریچه دل و اندیشه انسان است، اگر چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم، چشم، چشمه امید و ایمان می شود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تکامل خواهد شد، و اگر آن را رها کنیم تا به هر چه هوی و هوس دستور داده نگاه کند، زیانهای متعددی متوجه انسان خواهد شد، و به گناهان ناخواسته دچار خواهد شد؛
مگر فاصله نگاه تا گناه چقدر است؟؟؟؟؟؟؟
درست است که بعضی از گناهان ظاهر کوچکی دارند ولی سکوی سقوط هستند به سوی تباهی و نیستی و مطمئن باشیم اگر چشم چرانی گناه کوچک و بی اثری بود در قران گفته نمی شد چشمانتان را در هنگام مواجهه با نامحرم ببندید.(2)
و رسول گرامی اسلام نمی فرمود: چشمها را از نامحرم بپوشانید تا عجایب و شگفتیها را ببینید(3) و کم هم نیستند کسانی که به این برکات رسیده اند و در عصر ما شیخ رجبعلی خیاط یکی از این نمونه ها و الگوهاست (داستان شیخ رجبعلی خیاط را دراین قسمت مطالعه بفرمایید).


====================================
(1)اَلنَّظرَةُ بَعْدَ النًّظرَةِ تَزرِعُ فی الْقَلبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَ (روضة المتقین، ج 9،‌ص 434)
(2)آیه 31سوره نور
(3)غُضُّوا اَبْصارَکُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ(بحارالانوار، ج 101، ص 41)

احساس غرور


با سلام
این دفعه خواستم برای پسر ها بنویسم
فقط برای آقا پسر ها

جایی که بی حجابی واجب الهی می شود

پرهام: به نظرت چرا اینجوری شد؟
فرهاد: نمی دونم به خدا، منم خیلی گیج شدم، فکر میکنم که خواب دارم می بینم.
پرهام: آخه من که هر چی خواست براش فراهم می کردم، از نظر مالی که مشکلی نداشتم، پس چرا (هق هق کردن...)
فرهاد: راستش دوست داشتم همه اینها یه خواب بود، واقعا برات ناراحتم،
پرهام: تو بگو، آخه من که اینهمه پول دارم، ثروت دارم، تحصیلات هم دارم، از نظر زیبایی و تیپ هم که خوب هستم چرا مژگان با من این کار رو کرد؟ چرا آبروم را برد؟
فرهاد: حالا اتفاقی که افتاده، کاریش هم نمیشه بکنی، بیا بریم سر کلاس،

بعد از کلاس دانشگاهپرهام: همش تقصیر من بود، حالا می فهمم که چرا مژگان به من خیانت کرد و رابطه پنهانی با اون مردیکه داشت.
فرهاد : چرا بی عفتی اون را به گردن خودت می گیری،؟ تو که همه کاری براش می کردی؟
پرهام: آره اون بی عفتی کرد و باید هم روز قیامت جوابگو باشه ولی مگه نشنیدی حاج آقا مرادی توی کلاس اون حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) را گفت، که فرمود: (( بهترین زنان شما آنهایی هستند که در برابر همسرانشان تبرج و خودنمایی دارند )) 1 من به خودم و زنم خیلی خیلی بد کردم، اون اهل آرایش در خارج از منزل نبود، و سعی می کرد لباسهایی بپوشه که بدن نما و جلب کننده نباشه،
 ولی من اینقدر بهش گفتم که تو بی کلاسی، باعث آبرو ریزی میشی، اون هم به خاطر من بیرون از خونه آرایش می کرد، به طوری که هر کس اون را می دید چشماش از حدقه بیرون میزد، چون خیلی زیبا بود،
همین امر هم باعث جذب دیگران به اون شد،
 وای برمن که علّتی برای هرزگی زنم شدم و وای بر اون که به دنبال این هرزگی رفت، کاش به جای اسرار کردن بر آرایش بیرون منزل، اسرار می کردم که فقط و فقط برای من آرایش و خودنمایی کنه...


====================

1. کافی ج 5 ص326