حجاب و عفاف

حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد. «مقام معظم رهبری»

حجاب و عفاف

حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد. «مقام معظم رهبری»

مهمان نوازی مادرم فاطمه (سلام الله علیها)

ایثار و از خود گذشتگی زنان در خانواده، یکی از عوامل رشد و شکوفایی هر خانواده ای خواهد بود. الگوگیری از رفتارها و سیره بانوان نمونه اسلام، می تواند هر زن و حتی هر مردی را به کرامات انسانی برساند. داستان زیر نمونه ای از ایثار و مهمان نوازی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نشان می دهد.


روزى مردی خدمت رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) رسیده، و از شدت گرسنگى به ایشان شکایت کرد، حضرت (صلى اللَّه علیه و آله) فردی را به سراغ زنان خویش فرستاد، تا طعامی از آنان درخواست کند، ولى همه آنها گفتند: که ما در منزل چیزی براى خوردن نداریم.

 رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) در این موقع از مسلمانان خواست، تا آن مرد مستمند گرسنه را یاری کرده و مهمان خود کنند، طبق معمول على (علیه‏السلام) یار و یاور همیشگی پیامبر خدا اظهار آمادگى کرد و آن فرد را به خانه آورد و از فاطمه (سلام الله علیها) در این باره کمک خواست.


زهرای مرضیه (سلام الله علیها) فرمودند: ما طعامى- جز به اندازه‏ى خوراک یک بچه- نداریم، ولى آن را به مهمان خود مى‏دهیم و خود در گرسنگى بسر مى‏بریم. (1)


فاطمه (سلام الله علیها) با توافق امیرالمؤمنین، بچه‏ها را بدون طعام- به هر طریقى بود- خوابانید و خود نیز گرسنه ماند و على (علیه‏السلام) چراغ را- به بهانه معیوب بودن- روشن نکرد و در تاریکى شب از مهمان پذیرایى نمود و او را سیر کرد و به مهمان چنین وانمود کرد که او نیز طعام مى‏خورد، تا مهمان متأثر نگردد.


شب به پایان رسید و صبح در مسجد حاضر شدند و با پیامبر (خدا صلى اللَّه علیه و آله) دیدار نمودند. رسول خدا از دیدن على (علیه‏السلام) گریه کرد و فرمودند: دیشب ملائکه خدا از مهمان‏نوازى شما تعجب کردند و آیه نهم سوره‏ى حشر: «و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة» را در حق شما نازل کردند.(2)


آیا ما هم مانند این زوج که نمونه کامل ایثار بودند زندگی می کنیم؟

آیا با دیدن مهمان خوشحال می شویم یا ناراحت؟

آیا حاضریم از خود برای کمک به دیگران بگذریم؟


بیاییم در ایام شهادت بانوی دو عالم صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفتارمان فاطمی شود. انشالله


 =================================


1. ما عندنا الا قوت الصبیله نؤثر ضیفنا.

2. بحارالانوار، ج 41، ص 28 و ص 34، و ج 36، ص 59


گزینه ای به نام چتر

مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد، دستش را در جیبش می کند و در می آورد، من به شیشه چسبیده ام اما هر قدر جمع تر می شوم او گشادتر می شود. موقع پیاده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد می کنند
(تقصیر  خودم بود باید جلو می نشستم)
مسافر صندلی پشت زانوهایش را در ستون فقراتم فرو می کند، یادم هست موقع سوار شدن قد چندانی هم نداشت، باید با یک چیزی محکم بکوبم توی سرش، چیزی دم دستم نیست احتمالاً فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلی به سمت من می آورد
(تقصیر  خودم بود باید با اتوبوس می آمدم)

اتوبوس پر است ایستاده ام و دستم روی میله هاست، اتوبوس زیاد هم شلوغ نیست و چشمان او هم نابینا به نظر نمی رسد ولی دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت میله ای که من دستم را گذاشته ام می گذارد. با خودم می گویم ”چه تصادفی” و دستم را جابه جا می کنم اما تصادف مدام در طول میله اتفاق می افتد
(تقصیر  خودم است باید این دو قدم راه را پیاده می آمدم)

پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور کند، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد. کسی که باید جایش عوض کند، بایستد، جا خالی بدهد، راه بدهد و من هستم
قصیر  خودم است باید با آژانس می آمدم)
راننده آژانس مدام از آینه نگام می کند و لبخند می زند. سرم را باید تا انتهای مسیر به زاویه 180 درجه به سمت شیشه بگیرم. مدام حرف میزند و از توی آینه منتظر جواب است. خودم را به نشنیدن می زنم. موقع پیاده شدن بس که گردنم را چرخانده ام دیگر صاف نمی شود. چشمانش به نظر سالم می آید اما بقیه پول را که می خواهد بدهد به جای اینکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع می کند، البته من باید حواسم می بود و دستم را با دستش تنظیم می کردم

(تقصیر  خودم است باید با ماشین شخصی می آمدم)

خیابان فرعی است و هیچ بار ترافیکی ندارد ولی باز می آید پشت سر ماشینم و بوق میزند. منتها الیه سمت راست حرکت می کنم ولی باز می آید و پشت سرم چراغ میزند تا راه را برایش باز کنم. نمی خواهد عروس ببرد ولی دائم چهار سو می زند و نگاه مرموزش منتظر است تا جوابی ببیند یا بشنود...

(تقصیر  خودم بود باید داخل خانه می نشستم)
اما نه، می روم! ولی از این به بعد برای باران بد شانسی ها فکری می کنم و به نظرم چتر بهترین گزینه است.

حجاب و آرامش خانواده

نمی دونست چی بگه آخه خودش تو دوران جوانی همین کار را با یه  خانواده انجام داده بود. مردی را که نامزد داشت با هزار مدل آرایش و عریانی  به سمت خودش کشیده بود، وقتی هم که به او ایراد گرفته  بودند جلوی مرد نامحرم این قدر با آرایش و زیبایی دروغین  وارد نشو، چون ممکنه باعث سردی زندگی یک زوج بشوی؛ می گفت:

به من چه زندگی اونا سرد میشه، من نمی تونم به خاطر دیگران به خودم سخت  بگیرم. غافل از این که در زندگی اجتماعی باید به خاطر دیگران و مصالح مهمتر از بعضی چیزها چشم پوشی کرد.

 حالا سر دختر نامزد شده اش همین بلا آمده بود، نامزد دخترش با کسی دیگر آشنا شده بود و به دختر خانم گفته بود دیگر نمی خواهد او را ببیند. دختر خیلی گریه می کرد اما این گریه برای مادر یاداور خاطراتی بود که بیست سال پیش اتفاق افتاده بود و حالا به جای این که ناراحت بهم خوردن زندگی دخترش باشد عذاب وجدان گرفته بود که واقعا اگر در آن زمان با حجاب و عفت بودم و زندگی کسی را بهم نمی زدم حالا دخترم این رنج را متحمل نمی شد.  و تازه به این حرف رسیده بود که بعضی از عذاب گناهانمان را در همین دنیا باید بکشیم .
بله خواهر عزیز مردان چون به محرک های چشمی حساسند وقتی خانمی آرایش کرده و بی حجاب را می بینند با همسر خودشان مقایسه می کنند، و این باعث سردی بین همسران میشود و در بعضی موارد منجر به طلاق خواهد شد که زنان خود باید مراقب چنین مسائلی باشند؛
هر چند خداوند مردان را از نگاه کردن به نامحرم نهی کرده است اما جوان است و در این جامعه رفت و آمد می کند نمی تواند که چشمانش را دائما ببندد و دلش هم که از سنگ نیست؛ چقدر خوب است که خود خانم ها برای استحکام خانوداه، پوشش خودشان را رعایت کنند؛ که بی حجابی یکی از معضلات فروپاشی خانواده هاست، هرچند دختر و یا خانمی که آرایش می کند و بی حجاب است چنین قصدی نداشته باشد.

بیشتر از یک دختر محجبه بدانیم!


قسمت اول: خداوند دو زن را در قرآن به عنوان نمونه برای همه ی مردان و زنان مؤمن مثال زده است: 1- آسیه، همسر فرعون. 2- مریم، بنت عمران.
مریم، مادر عیسی علیها السلام در عبادت معروف بود و آسیه همسر فرعون در ترک عبادت!
حضرت آسیه سلام الله علیها در شرائطی زندگی می کردند که اجازه ی عبادت را نداشتند. ولی به علت اینکه در آن شرائط خاص، ایمان به خدا را از دست نداد، خداوند او را به عنوان نمونه ای برای مومنین مثال زده است.

قسمت دوم: به نظر شما کدام انسان برتر است: کسی که در جامعه ای زندگی می کند که اکثریت زنان با حجاب هستند، و او نیز حجاب خود را رعایت می کند.
و کسی که تلویزیون، رادیو، اینترنت، ماهواره، داستان، رمان، سخنرانی ها، پدر، مادر، خاله، عمه، دختر خاله، دختر عمه، استاد و ... زن با شخصیت را زنی بی حجاب و بی عفاف می داند. ولی همه ی شبهه ها و همه ی فرعون ها را کنار می زند، و عفاف خود را رعایت می کند.
من فکر می کنم نقش یک دختر با عفاف در دنیای امروزین دقیقا همانند عکس زیر است. درست است کاری که می کند - در نزد ما - به مخفی شدن چند تار مو خلاصه می شود، ولی به علت آن ریشه ی فکری قوی - که پشت این عمل به ظاهر ساده دارد - ارزشمند است.
عمل به عمق آن است.

رفتارمان را فاطمی کنیم...


بدون مقدمه داستانی رو نقل میکنم که به نوعی وظیفه ما بچه مسلمونا در باب امر به معروف رو بیان میکنه. به امید اینکه بتونیم رفتار خودمون و اطرافیانمون رو به رفتار فاطمی شبیه تر کنیم.
حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان گفتند:
تابستان سال 1323 در ونک مستوفى منبر میرفتم. امام جماعت آنجا سید بزرگوارى بود که اَلان با گذشت ، 55 سال نامش را فراموش ‍ کرده ام.بین گفتگوهایى که با هم داشتیم تعریف کرد: که یک روز صداى در منزل بلند شد، وقتى آمدم در را باز کردم، خانمى نیمه برهنه و بى حجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم، خواستم درب را ببندم و به او بى اعتنایى کنم.
فکر کردم همین که در خانه یک روحانى با این قیافه آمده شاید معایب بى حجابى را نمیداند: و شاید بتوانم نصیحتش کنم.سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید، داخل اطاق شده نشست، و مسئله اى در مورد ارث از من سئوال کرد. من گفتم خانم من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم اگر جواب دادید من هم جواب مى دهیم گفت: شما از من؟ گفتم بله. گفت بفرمائید؟
گفتم : شخصى در محلى مشغول غذا خوردنست غذا هم بسیار مطبوع و خوشبو است، گرسنه اى از کنار او مى گذرد، پایش از حرکت مى ایستد جلوى او مى نشیند شاید تعارفش کند، ولى او اعتنا نمى کند.
شخص گرسنه تقاضاى یک لقمه میکند او میگوید: غذا متعلق به من است و نمى دهم هر چه التماس مى کند او به خوردن ادامه میدهد، خانم این چگونه آدمیست ؟
گفت: آن شخص بی رحم از شمر بدتر است.
گفتم: گرسنه دو جور است، یکى گرسنه شکم و یکى گرسنه شهوت.
جوان عزب و گرسنه شهوت، خانم نیمه برهنه و زیبائى را مى بیند که همه نوع عطرها و آرایش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه میرود شاید خانم توجهى به او بکند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، به جوان اعتنا نمى کند. جوان اظهار علاقه میکند، زن محل نمى گذارد، جوان خواهش ‍ مى کند، زن میگوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم . جوان التماس میکند، زن توجه نمى کند. این خانم چگونه آدمى است ؟
خانم فکرى کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت.
فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست. گفت : من شوهر همان خانم دیروزى هستم، وقتى که با او ازدواج کردم چون خانواده اى مذهبى بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت: بعد از ازدواج، ولى آنچه به او گفتم و خواهش کردم تهدید کردم، زیر بار نرفت ولى دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست، نمى دانم شما دیروز به او چه گفتید: ماجرا را به او گفتم: او با خود عبایى آورده بود. به من داد و تشکر کرد و رفت.
پ.ن
فاطمه جان کمکمان کن تا با عنایت شما رفتارمان فاطمی شود.
مهدی جان شهادت مظلومانه مادرتان تسلیت باد.


آموزش حجاب و عفاف

من بسیار زشت می دانم که جنازه زنان را پس از مرگ بر روی تابوت سر باز گذاشته و بر روی آن پارچه می اندازند که حجم بدن را برای بینندگان نمایش می دهد. مرا به روی تابوت آن چنانی نگذارید و بدن مرا بپوشانید. که خداوند تو را از آتش جهنم باز  دارد.(1)

این مقداری از وصیت حضرت زهراعلیها السلام به امیرالمومنین است و درس اوست به ما. وصیت و درس بانویی که در لحظه لحظه زندگی کوتاه خودش  چه در آن هنگام که در جنگ احد به مداوای مجروحان با حفظ حجابش می پرداخت(2) و چه در آن هنگام که با چادر خاکی  و حجاب زیبایش به دنبال شوهر  مظلومش  با فرزندان عزیزش به سمت مسجد می دوید و چه در آن هنگام که بین در و دیوار قرارش دادند، لحظه ای حجاب و عفافش را فراموش نکرد و چه زیبا حجاب و عفاف را به بانوان ما آموخت و تا آخرین لحظه که نه، حتی برای بعد از مرگش هم  به ما درس داد که موظب باشید بدنتان را نامحرم نبیند.
بله عزیزان در مکتب بانویی درس می آموزیم که حاضر نشد در مقابل نابینا بدون حجاب باشد(3) این آموزش ها از بانوییست که ارزش یک زن را به آن نمی داند که با نامحرم هم کلام شود بلکه ارزش زن را در آن می داند که نه نامحرم او را ببند و نه او نامحرم را ببیند.
و این چه  درس های بزرگی بود در آن زمان برای زنان عرب. زنان عربی که طواف را  لخت و عریان تا قبل از آن انجام می دادند و چه شده است ما را که امروز دوباره به قهقرا و عقب باز گشتیم. به عصری که زن هیچ ارزشی نداشت، جز ابزاری در دست مرد.




(1) بحارالانوار جلد 43، صفحه 189
(2)الخزاعی النیشابوری، همان کتاب، ج‏5، ص‏43
(3)
بحار الا نوار: ج 43، ص 91،