جلال آل احمد در کتاب « غرب زدگی» چنین می نویسد:
«
از واجبات غربزدگی یا از مستلزمات آن، آزادی دادن به زنان است. ظاهرا لابد
احساس کرده بودیم که به قدرتِ کار این 50 درصد نیروی انسانی مملکت
نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راه بندان ها را بردارند تا قافله
نسوان برسد! اما چه جور این کار را کردیم؟ به زن تنها اجازه ی تظاهر در
اجتماع را داده ایم؛ فقط تظاهر، یعنی خودنمایی، یعنی زن را که حافظ سنت و
خانواده و نسل و خون است را به ولنگاری کشیده ایم، به کوچه آورده ایم و به
خود نمایی بی بند و باری واداشته ایم. که سر و رو را صفا بدهد و هر رز
ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و وِل بگردد. ما در کار آزادی صوری زنان،
سال های سال پس از این هیچ هدفی جز افزودن به خیل مصرف کنندگان پودر و
ماتیک محصول غرب؛ نداریم... » [1]
اصل این حرف صحیح است که زنان نیز
مانند مردان دارای استعداد ها و فکر و هوش می باشند و باید در سیستم
پیشرفت جامعه از آن بهره جست، اما باید همه ی جوانب این کار را هم در نظر
گرفت. حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعداد های فطری
او نیست! حجاب اسلامی نمی گوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی
بروز استعداد های او را گرفت. مبنای حجاب و هدف اصلی از آن این است که
التذاذات جنسی باید به محیط خانواده و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط
اجتماع، تنها و خالص برای کار و فعالیت باشد.
به همین منظور، در نظام
سیاسی- اجتماعی اسلام منعی برای استفاده از توانایی ها و استعداد های زنان
در جامعه وجود ندارد مشروط به اینکه دارای پوششی مناسب باشد که موجبات
تحریک مردان را فراهم نکند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی
کند، بلکه موجب تقویت و مصون ماندن نیروی کار اجتماع نیز می باشد.
اینکه
مرد بهره های جنسی و پرداختن به چنین مسائلی را فقط متخص به خانه و همسر
خود کند و با حضور در جامعه تنها به فکر فعالیت و کار باشد، در این صورت از
حداکثر ظرفیت ها استفاده می شود؛ تا اینکه همه ی فکرش متوجه آن زن و این
دختر و ... باشد و دائما در حال طرح ریزی نقشه باشد که چگونه با آنها طرح
دوستی بریزد و ... .
اگر زنی
که می خواهد بعنوان 50 درصد نیروی انسانی جامعه باشد، با حضورش در جامعه
تمام سعی اش بر این باشد که افکار توجه مردان را به خود جلب کند، نه تنها
از این 50 درصد پتانسیل کاری استفاده نشده، بلکه برای آن 50 درصدی که هم
برای قرن های متوالی بکار مشغول بوده اند نیز مشکل و مانع ایجاد کرده است.
آیا نیروی کار یک جامعه، در یک محیط به دور هیجان و تحریک جنسی بهتر به فعالیت می پردازند یا بر عکس؟! قضاوت با شما... .
منابع:
[1] . غربزدگی ص 112
دیگر زمان آن گذشته است که اشغال و استعمار یک کشور صرفا از طریق تجاوزات و حمله ی نظامی ممکن باشد. استفاده از سلاح و پیاده کردن نیروی نظامی و... . امروزه سیاست مداران به این نتیجه رسیده اند که راه های کم هزینه تر و راحت تری هم وجود دارد و آن، گسترش فرهنگ خود در آن کشور بجای نیروی نظامی خود است. اینکه با استفاده از شبکه های ماهواره ای و پایگاه های اینترنتی و راه های بسیاری از این قبیل؛ فرهنگ منحط خود را بر مردم کشور مورد نظر تحمیل کنند و با تبلیغات گسترده و ترویج آن ،این فرهنگ را بر فرهنگ بومی آن منطقه (شاید نزدیک به 3000 ساله) غلبه دهند و بهتر جلوه دهند.
این
امر؛ که در سال های اخیر نیز بیشتر بروز پیدا کرده است، در ایران از سال
ها پیش در دست اقدام است و با نا امید شدن از کشتن فیزیکی جوانان ایران،
دست به کشتن روحی و معنوی آنها زده اند. اینگونه اقدامات، درباره ی اکثر
کشور های اسلامی نیز صورت گرفته است که گزارش زیر در مورد استعمار کشور
الجزایر توسط فرانسه است:
فرانتس
فانون، نویسنده ی فرانسوی در مورد تفکر استعمار گران (در مورد استعمار
الجزایر بوسیله ی فرانسه) می نویسد: « هر چادری که دور انداخته می شود افق
جدیدی را که برای استعمار ممنوع بوده در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر
چهره بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن استعمار ده برابر می شود و دیدن در
برخورد با زن محجبه یک طرفه است و طرف مقابل نمی تواند او را ببیند و زنی
که دیده نمی شود تسلیم نمی گردد و خود را عرضه نمی کند.»
«
اولین اقدام غیر فرهنگی که فرانسه در کشور الجزایر صورت داد، تلاش برای از
بین بردن حجاب بود؛ و در این کار موفق هم شد، و هر چه (توانست) بدن زن
الجزایری را بیشتر عریان کند، چنگـــــــــــال استعمار بیشتر به حلقوم
الجزایر فرو رفت. اما مجداً زن الجزایری شخصیت خود را بازیافت و مبارزه
علیه استعمار را آغاز گردانید.» [1]
مواظب باشیم در عرصه ی معنویت نیز، در مقابل استعمارگران بایستیم.
منابع:
[1]. سالنامه زن، بهمن 1371، ص 43
حجاب، جنبه ای از اطاعت الهی
یکی
از آثاری که رعایت حجاب، بدنبال دارد، بالا بردن روحیّه ی تعبّد و اطاعت
از خداوند متعال می باشد. شاید هنوز ما در تردید و دودلی باشیم که چرا زنان
باید دارای حجاب و پوشش باشند! چرا باید در سرما و گرما چادر داشته باشند؟
رعایت عفت و پوشش مناسب دختران و پسران در جامعه چه فایده ای دارد!
و
همچنین با توجه به شبهاتی که امروزه از سوی مخالفان اسلام و تشیع، در
مورد حجاب و چادر مطرح شده است، ممکن است شبهه و اشکالاتی در این مورد، در
جوانان ایجاد کرده باشد.
امّا
از سوی دیگر، حکم حجاب و عفاف از احکام قطعی اسلام است و خداوند متعال در
آیات 30 و 31 سوره ی مبارکه نور، به آن امر فرموده است:
«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ(۳۰) وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ یحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا...»
«به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان اجنبی باز گیرند و فرجهای خویش را نگهدارند این برای ایشان پاکیزه تر است که خدا از کارهایی که میکنید آگاه است (۳۰) و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبی فرو بندند و فرجهای خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند و باید که روپوش هایشان را به گریبانها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر برای ... »
بنابراین، هرچند ما نتوانیم علت و فلسفه ی وضع حکم حجاب را در اسلام پیدا کنیم ؛ اما چون حکم خداوند است و اوست که ما را امر فرموده است، و به منافع و مصالح ما بیشتر از خود ما آگاه است، این دستور را رعایت می کنیم. که با رعایت حجاب از امر الهی اطاعت کرده ایم وعبودیت خویش را با آن به نمایش گذاشته ایم.
به نظر شما بزرگترین عبادت چیست؟
نماز،
روزه،
حج،
یا ...؟
شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید:
من حال زیاد نماز خواندن ندارم.
حال زیاد روزه گرفتن را هم ندارم؛
بلکه اصلا حال عبادت ندارم.
ولی
فقط از راه حلال غذا می خورم
و در روابط جنسی نیز مسائل اسلامی را رعایت می کنم.
امام صادقی که دانای به همه ی احکام و عبادات خداوند است، می فرمایند:
آیا کوششی بالاتر از رعایت عفاف در شکم و روابط جنسی هست؟ (1)
و یا در روایتی دیگر فرمودند:
بهترین عبادت، رعایت عفت است. (2)
پس جوانی را که در لباس پوشیدن، نگاه کردن، حرف زدن و ... رعایت عفت می کند؛ دست کم نگیرید!
======================================
(1) المحاسن، ج1، ص: 292 ح 448.
(2) المحاسن، ج1، ص: 292 ح 447؛ بحار الأنوار 68: 268 ح1؛ و 68: 269 ح2 و3.