متانت و وقار به معنای عبوس بودن و بی احترامی به مردان نیست.
گاهی در بین جوانان مخصوصا دختران جوان شنیده می شود که می گویند: اگر ما با حجاب باشیم و زینت های خود را پنهان کنیم و در برابر مردان نامحرم تواضع نداشته باشیم که هیچ وقت نمی توانیم ازدواج کنیم!
در برخوردهای اجتماعی، عدم تواضع در برابر نامحرم نشانه برخورد عفیفانه و شخصیت زن است. این گونه نیست که همه دخترانی که در جامعه حالت عفیفانه داشته و دارند و در برخورد با نامحرم جانب احتیاط را رعایت می کنند، از نعمت ازدواج محروم شده باشند و دخترانی که جلوی هرکس و ناکس لبخند می زنند، ازدواج کرده و زندگی موفق داشته باشند!
بسیاری از مردان همسران خود را به کمک زنان و خانم های فامیل؛ مانند مادر، خواهر، خاله، عمه ، و... که در محیط های زنانه با دختران محجوب و با حجاب و متدین آشنا شده اند، انتخاب می کنند و چنین مردانی معمولاً به دنبال دختران عفیف و با حجاب و با وقاری هستند که خود را از اختلاط با مردان نامحرم دور نگه می دارند.
چند نکته را هیچ گاه فراموش نکنیم :
اولاً: متانت و وقار به معنای عبوس بودن و بی احترامی به مردان نیست، بلکه در برخوردهای اجتماعی، عدم تواضع در برابر نامحرم نشانه برخورد عفیفانه و شخصیت زن است.
یک دختر مسلمان باید در برخورد های اجتماعی همواره جانب عفاف را رعایت کند که اگر چنین کند خداوند وعده داده که برایش گشایش ایجاد می کند، قرآن کریم در آیات متعدد به این مسئله اشاره کرده است؛ مانند:
"...مَن کَانَ یُۆْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا "؛ و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىکند.[آیه 2 / طلاق]
"... وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا ؛ و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى سازد
مقوله بی حجابی امروز به یک معضل کاملاً مشهود در جامعه درآمده است معضلی که فقط برای افراد بیحجاب مشکل ایجاد نمی کند؛ در واقع آسیبهایی که از بیحجابی ناشی میشود، تمام اعضای جامعه در بر میگیرد.حجاب و عفاف که یک دستور دینی است از مسائل مهم و کلیدی جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود. اگر حجاب در جامعه رعایت شود و روابط جنسی به محیط خانواده محدود گردد، جوانان نیز تمایل بیشتری به ازدواج پیدا می کنند و خانواده های تشکیل شده نیز ثبات بیشتری خواهند گرفت و در نتیجه منفعت بیشتری عاید زنان خواهد شد، زیرا از محبّت و حمایت مالی مردان برخوردار خواهند بود.
ولی اگر روابط جنسی در غیر محیط خانواده میسّر گردد، جوانان مشکلات ازدواج را نخواهند پذیرفت و خانواده های تشکیل یافته هم متزلزل می شود
بی تردید تأکید بر مسئله ی حجاب و رعایت پوشش اسلامی، نه تنها حساسیتها را نسبت به مسائل جنسی افزایش نمیدهد، بلکه کمک و راه نمایی می کند که نیازهای جنسی و عاطفی در محیط خانواده که زن و شوهر، عهده دار آن هستند تأمین شود.
به گزارش شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) به نقل از ماهنامه پیام زن، بحث حجاب و رعایت پوشش الهی، مورد هجمه ی زیادی واقع شده است. از آن جایی که معمولاً همه ی شبهه های مسئله ی حجاب، هماهنگی مفهومی وخاستگاه مشترکی دارند، لذا عیار بازشناسی معارف حق از باطل ضرورت دارد. در این بخش به طرح کلی این شبهات و تردیدها پرداخته، سعی می کنیم پاسخ های مناسبی ارائه دهیم.
سوال: آیا تأکید بر مسئلهی حجاب در جامعه، حساسیتها را نسبت به مسائل جنسی افزایش میدهد؟
پاسخ:
یکم: حجاب برای حفظ تعادل در مسائل جنسی است و نه افزایش.
دوم: : پوشش و حجاب به دلیل این که نقش اساسی در متعادل کردن غریزه ی خودنمایی و تبرّج زن دارد، عامل مهمی برای جلوگیری از بخش بزرگی از پریشانی ها و دغدغه های فکری زن به شمار می آید؛ زیرا آزادی زن در خودآرایی و به نمایش گذاشتن جلوه های زنانه در بین جامعه، باعث افراط در تجمّل و توجّه به زیبایی های ظاهری می شود که این توجه افراطی، می تواند بروز اختلال های روانی را در زن در پی داشته باشد.1
سوم: با نگاهی به اجتماع و روی دادهای آن، متوجه می شوید زنانی که پوشش نامناسب دارند، بیشتر مورد آزار و اذیت واقع می شوند. به واقع، بدپوششی آن ها چراغ سبز و علامتی ست برای آن ها که به دنبال هوس رانی هستند. طبق آمار، 98 درصد زنانی که مورد آزار خیابانی قرار می گیرند، بدحجاب هستند.2
چهارم: جوامع غربی که بر اساس نظریات دانشمندان خود، آزادی جنسی را پی گرفتند و برداشتن غیرت، حیا و عفاف را راه حل مشکلات تشخیص دادند، امروزه گرفتار انواع و اقسام معضلات و ناهنجاری های گوناگون اجتماعی مانند خودفروشی، فرزندان نامشروع، بیماری های واگیردار جنسی، بالا رفتن سطح استانداردهای جنسی و... شده اند.
ادامه مطلب ...خانمی هستم 32 ساله که با همسرم زندگی بسیار خوبی داریم . من به حفظ حجاب و شئونات دینی خیلی پایبندم ولی خانواده و به خصوص برادرهای شوهرم اعتقادات چندان محکمی ندارند و حتی من را به خاطر اعتقاداتم سرزنش می کنند! رفت و آمد با چنین خانواده ای چه حکمی دارد؟
آیا باید با خانواده همسرم قطع رابطه کنم؟
جدای حکم فقهی این موضوع باید به بحث معاشرت و احترام به خانواده همسر و جایگاه آن ها و استحکام بنیان خانواده خودتان هم توجه داشته باشید. از نظر فقهی شما باید حجاب تان را رعایت کنید، چه از لحاظ پوشش و چه از لحاظ صحبت کردن و نگاه کردن به نامحرم. این وظیفه شرعی شماست. اما در این جا توصیه نمی کنیم که قطع رابطه کنید و هیچ ارتباطی با خانواده همسرتان نداشته باشید. حکم فقهی آن هم این است که این ارتباط اشکالی ندارد مشروط بر این که حجاب تان را در همه ابعاد و همچنین دیگر حدود شرعی را رعایت کنید.
علاوه بر این سعی کنید رفتار پسندیده ای داشته باشید و با خانواده همسرتان خوش اخلاقی کنید. از جاذبه هایی که در ذات رفتارهای دینی است استفاده کنید و امر به معروف و نهی از منکر عملی و رفتاری داشته باشید؛ برای مثال سعی کنید هنگامی که خانواده همسرتان به خانه شما می آیند حریم محرم و نامحرم را بیشتر حفظ کنید، شاید در امر به معروف و نهی از منکر زبانی موفق نباشید اما در رفتار و کردار خود می توانید این مسئله را مد نظر داشته باشید.
نکته دیگر این که جنبه اطاعت از خدا را مطرح کنید و به آن بیندیشید، نه به این که دوست دارید شرایط چطور باشد و شما چگونه شرایطی را می پسندید! حتی اگر سرزنش هم شدید، بگویید خدا این طور دوست دارد. حتی می توانید به آیاتی از سوره نور و سوره احزاب اشاره کنید که حریم زن و مرد را کاملا مشخص کرده است و بگویید: ملاک و معیار من آیات قرآن است و چون خداوند با صراحت حدود محرم و نامحرم را مشخص کرده است، من هم سعی دارم این حدود را رعایت کنم.
از جمله امور فطری ، که خدای سبحان در همه انسانها به ودیعه گذاشته ،مسأله شرم و حیاست که در همه انسانها ، از اولین تا آخرین وجود داشته و خواهد داشت.
همانگونه که تشنگی در وجود انسان است و فقط با آب بر طرف می شود ، لذا انسان تشنه فقط به دنبال آب می گردد نه چیز دیگری ، خب رسیدن به کمال و....هم وقتی فطری شد ، پس انسان برای بدست آوردن آن ، فقط به دنبال اموری می رود که فطری اوست .
بنابراین منطبق بودن دین الهی و دین خالص با فطرت آدمی ، یکی از مهمترین امتیازات دین خداوند است.
از جمله امور فطری ، که خدای سبحان در همه انسانها به ودیعه گذاشته ،مسأله شرم و حیاست که در همه انسانها ، از اولین تا آخرین وجود داشته و خواهد داشت.
و در جریان حضرت آدم که اولین انسانها بودند، می بینیم بعد از آنکه از بهشت بیرون شدند ، و زشتی هایشان کشف شد،به دنبال تهیه چیزی بر آمدند که عیوب خود را بپوشانند .خب این یعنی حیا، زیرا حیا یعنی پروا داشتن :
(.....فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبینٌ)(الاعراف-22)
(پس چون از آن درخت تناول کردند زشتی هایشان بر آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند.)
همان طور که انسان مراقب است که حرمتش در میان همسایگان و حضور دیگران شکسته نشود ، به فرموده حضرت باحیا کردن از خداوند وشرم از انجام معاصی ، نیز می تواند به یقین بیشتر دست یابدکه البته یقین ، بالاترین درجه ایمان است
و از اینجا روشن می شود که شرم و حیا امریست که به طور فطری در همه انسانها وجود دارد؛چرا که حتی در اولین انسانها نیز وجود داشته است.
والبته نباید فراموش کنیم که ابلیس هم سر و کارش با همین امورفطری است . تا انسان را از پوشش رحمت و حیا و از پوشش علم و ایمان و لباس انسانیت،برهنه کند.
یک نوع از این شرم وحیا ، مربوط به شرم و حیایی است که در خانواده ها باید وجود داشته باشد.همانگونه که در اجتماع نیز وجود آن ضروری است.
اگر امکانات و نیازهای فرهنگی و اجتماعی زنان پاسخ داده شود، شخصیت زن در مسیر درست هدایت
شده و به شکل تبرج یا خودنمایی بروز پیدا نمیکند.در این میان پرسش این
است که برآوردن چه امکانات و رفع چه نیازهای می تواند زنان را از خودنمایی
باز دارد و به سمت عفاف و حجاب پیش ببرد؟
اگر امکانات فرهنگی اجتماعی زنان تأمین شود شخصیت زن در مسیر صحیح قرار گرفته و به جای اینکه علم و زیباییهای باطنی خود را در معرض تعامل و مسیر ناسالم قرار داده و به شکل تبرج و پوششهای نادرست بروز پیدا کند به شکل منطقی هدایت شده و فرد را به تکامل میرساند.
اگر نگاهی به صحبت های بزرگان در این زمینه بیاندازیم بر این امر واقفند که آگاهی از زیبایی های درونی می تواند میل و افراط در زیباسازی ظاهری و خود نمایی را کاهش دهد و بلکه از بین ببرد . با این نگرش اگر به سطح اجتماع نگاه کنیم پاسخ بسیاری از سوالاتمان را پیدا می کنیم. به عنوان مثال دخترانی که در کنکور یا المپیادها رتبه های برتر را کسب می کنند و یا کسانی که در عرصه کار و ورزش سرآمد سایرین هستند، معمولا دخترانی با ظاهر ساده هستند.
وقتی در این شهر شرکت های متعددی وجود دارند که
در زمان استخدام به دختران و زنان متقاضی اعلام می کنند که شرط کار در
شرکتشان کشف حجاب و برخورد بدون محدودیت با مردان مراجع و همکار است و کسی
هم نیست که جلوی این وضعیت را بگیرد، معلوم است که نگرش ابزاری به زن ادامه پیدا می کند
چنین زنانی بیش از اینکه به زیبایی های ظاهری خود بیاندیشند به توانایی هایی ذهنی و درونی شان فکر می کنند که با پرداختن به آنها می توانند خود را از سایرین متمایز کنند. اما زمانی که دختران و زنان به توانایی های ذهنی و درونی و استعدادهای متعددشان توجهی نکنند، برای دیده شدن و جلب توجه به سمت جلوه دادن زیبایی های ظاهریشان کشیده می شوند. این می شود که علاوه بر سطح شهر، محیط های کاری و دانشگاهی هم پر می شود از زنانی که بیش از آنکه به تخصص و دانششان توجه کنند، به لباس و آرایششان فکر می کنند.
البته از حق هم نباید گذشت که برخی رویکردهای اجتماعی هم هستند که زنان را به سمت توجه بیش از حد به ظاهر پیش می برد. مثلا زمانی که دختران و زنان شاهد این مسئله باشند که در محیط های درسی و کاری بیش از آنکه دانش و تخحصصشان دیده می شود به ظاهر و زیباییشان توجه می شود، سعی می کنند بیشتر به ظاهرشان رسیدگی کنند. در واقع این نگاه ابزاری به زن است که باعث می شود، زنان برای جلب توجه بیشتر وارد رقابتی ناسالم بشوند و هر چه بیشتر به دنبال خودنمایی باشند. در چنین رویکردهایی نگاه به زن نه به عنوان یک انسان بلکه به عنوان جنسی زیبا است که به خاطر جنسیت و زیبایی اش مورد استفاده قرار گرفته است. البته ما مصادیق این رویکرد را به کرات در سطح شهر می بینیم. مثلا فروشگاه هایی که تنها برای فروش بیشتر و جذب مشتری از زنان زیبا و خوش اندام استفاده می کنند و زنی که در این جایگاه قرار دارد دیگر نه به عنوان یک انسان که در جایگاه یک ابزار جلب مشتری کار می کنند. بدیهی است که اگر او روزی دیگر آن زیبایی را نداشته باشد، کاری هم برایش پیدا نمی شود.
ادامه مطلب ...مسئله روابط
فرازناشویی طی چند سال اخیر به یکی از معضلات اجتماعی تبدیل شده است. معضلی
که در اغلب موارد مخفی مانده و گاهی افشای آن باعث ارتکاب یک جنایت
میشود. این روابط به دو صورت عاطفی و جنسی برقرار میشود که در میان زنان و
مردان دارای تفاوتهایی است.عوامل متعدد فردی- شخصیتی، اجتماعی- ارتباطی و
خانوادگی در بروز روابط فرا زناشویی سهم دارد. عواملی چون نارضایتی از
رابطه فعلی، تمایل و اشتیاق برای تنوع یا هیجان، انتقام یا خشم، احساس عدم
امنیت، بلوغ نایافتگی، دلبستگی و سبکهای دلبستگی زوجین، در دسترس نبودن
همسر، مصرف دارو و الکل و ویژگیهای شخصیتی و خلقی از جمله دیگر عوامل موثر
در شکل گیری روابط فرا زناشویی است. عده ای با وجود زندگی مشترک بنابر
دلایل گوناگون، همانند نارضایتی از ازدواج خود، که البته علل مختلفی دارد،
دچار این معضل میشوند.به این ترتیب، ارضای نیازهای روانی، عدم تفاهم، نبود
احساس امنیت در خانواده، عدم پاسخگویی طرف مقابل به نیازهای عاطفی یا
اقتصادی، فرد را به این مشکل سوق
میدهد.دکتر ناهید هنرمند،کارشناس
مسئول معاونت پیشگیری بهزیستی کشور در پاسخ می گوید:"این مقوله پدیده ای
چند عاملی است. بنابراین باید در قالب یک مجموعه به آن نگاه کنیم؛ زیرا با
اختلال در رابطه خطی میان همسران و تبدیل آن به شکل مثلث که البته در رأس
آن می تواند فرد دیگری قرار گیرد عوامل متعددی وجود دارد. برای نمونه گاهی
فرد، برای جبران امنیت روانی و دلبستگی هایی که در کودکی از آن محروم بوده؛
با وجود زندگی مشترک، آن را در کنار فردی دیگر، جستجو می کند. گاه فرد
دچار اختلال در شخصیت است، برای مثال افرادی که دارای شخصیت مرضی بوده و
قادر به کنترل هیجانهای خود نیستند؛ مبتلا به زیاده خواهی میباشند
بنابراین نمی توان از آنان توقع زندگی پایدار داشت".اینگونه روابط و افشای
آن بعضا به خونریزی و قتل هم منجر می شود که خود یک سلسله معضلات دیگر را
بهدنبال دارد.دکتر لیلا بهنام - روانشناس بالینی- در این باره می گوید:
"نتایج
تحقیقی که در 15 استان کشور انجام شده نشان میدهد خیانت علت 67 درصد قتل
مردان از سوی همسرانشان بوده است. 33 درصد مردان هم با واکنش در برابر
خشونت، حمله ناگهانی و تهدید از سوی همسر خود مواجه بودهاند. تاثیری که به
وسیله خیانت به وجود میآید به طور چشمگیری روابط را ویران میسازد.
تاثیر خیانت بر هر دو زوج احساس
گناه، بیوفایی، از بین رفتن اعتماد، از دست دادن هویت، خشم، استرس و
بیقراری است".به نظر می رسد در این زمینه باید با شکست برخی تابوها به
ریشه یابی و چاره اندیشی در مورد این معضل اجتماعی پرداخت و افراد مرتکب را
از نظر روانشناختی مورد بررسی قرار داد. و بالاخره اینکه اغلب این روابط
با گذشته فرد مرتبط بوده و زوجین باید یاد بگیرند پس از ازدواج با تمایلات و
خواسته های دوران قبل از ازدواج خداحافظی کرده و واقع بینانه به زندگی
مشترک و مشکلات آن نگاه کنند. به طور کلی آسیبهای مرتبط با این مسئله دو
بعد دارد از یک سو، در جامعه ما به دلیل آنکه به صورت تابوست حتی در مراجعه
به مشاوران نیز مطرح نمی شود. حتی اگر کارشناسان و مشاوران نیز به
پیامدهای آن آگاه باشند، اما در
برنامهریزیهای جامعه، مسئولان چندان
دقتی به پیامدهای آن ندارند. از سوی دیگر، در بسیاری از موارد خود عامل
ثانوی هستند که از عوامل دیگر همانند ارتباطات عاطفی، میزان تفاهم و...
حاصل می شوند.