مناسبت این هفته عفاف و حجاب است. یکشنبه 21 تیرماه را روز عفاف و حجاب نامگذاری نموده اند که این توجه ویژه به خودی خود جای تقدیر دارد. نگرش درست به مقوله حجاب و عفاف البته بحث مهمتری است که می بایست در ادامه این توجه، امید آن را از سیاستگذاران و دست اندرکاران فرهنگی جامعه داشته باشیم. سخن گفتن از مسئله حجاب در رسانه نیازمند شرایط و اقتضائات خاص خود است و بحث مفید و وافی به مقصود در این باره در این مختصر نمی گنجد. اما در خصوص عفاف که شکلی کلی تر دارد و طبعاً ورود به حیطه بحث در باب آن متوقف بر نخست اسلام شناسی و سپس تبیین درست احکام این دین مبین در بستر زمان و مکان نیست، می توان بدون مقدمه چینی مفصل و با تکیه بر مفروضات پیشین مخاطب در خصوص آن اقدام به بحث و نظر نمود.
امروزه در لیبرال ترین کشورهای دنیا نیز اعتقاد والتزام به عفاف امری است مسلم و اختلاف در میان جوامع مختلف تنها بر سر حد و مرز این مسئله است. به طور خاص در عالم هنر نیز به روشنی می توان آثار این نگرش عمومی و جهانی را مشاهده نمود. سینما از ابتدای شکل گیری، همراه با نظارت ارگان های مسئول بر حفظ عفاف و اخلاق بوده و هم اکنون نیز این نظارت ادامه دارد. به طور مثال در هالیوود که بزرگترین و پرآوازه ترین صنعت سینمایی دنیاست همین امروز نیز شاهد اعمال سانسور و یا درجه بندی فیلم ها و تفکیک کاربردی سینماها برای نمایش آثار تولیدی هستیم. شبکه های تلویزیونی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و به هر شکل ممکن این نظارت اخلاقی بر عملکرد آنها وجود دارد. این امر، عدم امکان انکار اعتقاد جهانی به عفاف را گوشزد می کند و نیز این مهم را که اختلاف نه در اصل مسئله که در حدود و قیود آن است. در واقع انکار لزوم حفظ عفاف تنها می تواند به عنوان نگرشی که به دلیل مخالفت با خواست عموم امکان تحقق اجرایی ندارد فرض و مدنظر گرفته شود که این فرض نیز در جهان دموکراسی خواه و اکثریت مدار امروز ثمره چندانی در تدوین سیاست های اخلاقی جوامع ندارد؛ مگر آنکه دموکراسی و مردمسالاری نه آرمان و هدف، که نقاب و فریب باشند؛ و نمونه این تزویر شوم نیز در دنیا کم نیست.
اما حد و مرز حفظ عفاف در جامعه ما و در آنچه مدنظر ماست یعنی رسانه و فرهنگ، چگونه است یا چگونه باید باشد؟ قطعاً تشریح این مسئله نیز در حوصله این وجیزه نیست اما پرسش و پاسخ در خصوص برخی شبهات مطرح در این باره چرا. یکی از مهمترین پرسش های مطروحه در باب رعایت عفاف در رسانه های فرهنگی و هنری این است که می گویند چرا آثار بزرگترین شعرای ادب فارسی سانسور نمی شود، چرا ذکر برخی مسائل در کتب تخصصی علمی نظیر پزشکی و امثال آن عیب نیست، چرا صراحت بیان در خصوص مسائل ممنوعه، در منابع دینی مثل قرآن و احادیث خط قرمز نیست، اما همه این ها در داستان و رمان و فیلم عیب است و مذموم و مصداق بی عفتی و نقض عفاف؟ این سؤالی است که هنوز آنطور که باید و شاید از سوی دست اندرکاران مربوطه پاسخ داده نشده و در نتیجه همین کم توجهی، پاسخ آن از پیش دانسته تلقی شده و این مسئله از صورت پرسش به صورت استدلال تغییر شکل یافته است. به سراغ مهمترین تئوریسین دین و رسانه در ایران می رویم. کسی که بزرگترین اساتید هنر و فلسفه کشور بر یگانگی او در ارائه نظریه های ناب و نادر فرهنگی معترفند. کسی که اگر بود شاید امروز این خلاً گسترده مباحث تئوریک در باب دین و رسانه را در فضای فرهنگی کشور شاهد نبودیم. استاد، سؤالمان را در کتاب «حلزون های خانه به دوش» در قالب نقد مقاله ای از نشریه «نشر دانش» سال 1368 اینچنین پاسخ گفته است:
«هدف حمله نویسنده این مقاله (مقاله مطبوع در نشریه «نشر دانش») به طور مشخص متوجه نظارتی است که بالخصوص در مورد «حفظ عفاف» اعمال می گردد. او مدعی است که یک چنین نظارتی لازم نیست و برای اثبات مدعای خویش دلایلی اقامه کرده است که ما آنها را در اینجا ذکر می کنیم و بعد در کمال اختصار به یکایک آنها پاسخ می دهیم. می نویسد: «می گویند این حک و اصلاحها به رعایت مصالح جامعه ضرورت دارد. ببینیم این دعوی تا چه حد موجه است. البته رمان بدان جهت گرایش دارد که خوانند را به زوایا و خفایا بکشاند و در خلوت چه بسا حوادثی روی دهد که آفتابی شدن آنها خالی از اشکال نباشد. اما این هست که خواننده نیز رمان را در خلوت [!] می خواند. رمان کتابی نیست که در حضور جمع، آن هم هر جمعی، خوانده شود. از این رو وصف برخی از صحنه ها زیانی به مناسبات اخلاقی نمی رساند. وانگهی اگر این صحنه ها در رمانی گنجانیده شده، لابد از آن گزیری نبوده است. همچنانکه، فی المثل، در ابواب فقه و مباحث علم پزشکی از وصفها و حتی تصویرهای عریان و بی پرده چاره ای نیست و کسی تاکنون به این عریانی و بی پردگی اشکال نکرده است.[1]» و بعد می افزاید که اگر چنین صحنه هایی بخواهد حذف شود از شاهکارهای ادب فارسی نیز باید قطعات نه چندان کمی حذف گردد، از جمله داستان «زن حجام» در «کلیله و دمنه» و غیره... و بعد می نویسد: «حتی در تفاسیر قرآن، تفصیل داستان یوسف و زلیخا، با این تقشف، چه بسا مصون نماند!». رمان با توصیف سر و کار دارد، اما در هیچ یک از تمثیل هایی که نویسنده مقاله از کلیله و دمنه و مثنوی و یا گلستان سعدی ذکر می کند، و نه در ابواب فقه و مباحث پزشکی، شیوه بیان «توصیفی» نیست و این یکی از عمده ترین صفاتی است که رمان را از داستان ها و تمثیل های کهن متمایز می دارد و یکی از نکاتی هم که سبب گشته است تا رمان از چنین جاذبیتی برخوردار باشد همین است. توصیف ساده ترین افعالی که در خلوت انجام می گیرد در رمان به صورتی آن همه جذاب در می آید که حتی تصاویر قبیح نیز نمی توانند جاذبیتی آن همه داشته باشند، چراکه یک تصویر محرک نمی تواند قوه خیالپردازی بیننده خویش را همان قدر تحریک کند که توصیف ادبی از عهده آن برمی آید. مفسده ای که در توصیف ادبی چنین صحنه هایی نهفته است، چه در خلوت و چه در جلوت، بسیار زیاد است و اصلاً اینکه رمان در خلوت خوانده شود و یا در حضور جمع، تغییری در اصل مسئله نمی دهد. این مفسده انگیزی تا آنجاست که در توصیه های اخلاق دینی برای جلوگیری از اشاعه فحشا، فرد را حتی از ذکر آنچه به چشم دیده و یا به گوش شنیده نیز نهی کرده اند. توصیف صحنه هایی اینچنین، بلاشک از مصادیق بارز اشاعه فحشاست و در متون قدیمی و یا سوره یوسف، گذشته از آنکه همواره کار به یک خیر اخلاقی ختم می گردد، نقل افعال و حرکات و اشیا نیز هرگز صورت توصیفی به خود نمی گیرد.»[2]
در ادامه این نقد و بررسی دلایل دیگر نگارنده مقاله هم مطرح و پاسخ داده می شود اما آنچه با بحث ما در رابطه با عفاف در رسانه، کلیدی تر بود همین بخش اول و نکته اساسی «بیان توصیفی» بود که به طور کامل نقل شد. بحث در اینجا رمان است اما ما از آن پاسخمان را در باب سینما و تلویزیون هم گرفتیم چراکه این دو رسانه نیز در ویژگی «بیان توصیفی» با رمان همداستانند، اگرچه با مراتب متفاوت تأثیر. آنچه موجب می شود پرداختن به موضوعی خاص در شعر و حکایت و فقه و تفسیر و مباحث پزشکی تفاوت داشته باشد با پرداختن به همان موضوع در رمان و فیلم و سینما این خصیصه ماهوی است. طبعاً شعر و حکایت هم می تواند توصیفی باشد و متضمن تأثیری نظیر رمان و فیلم اما قطعاً شعر سعدی و مولوی و حکایات کلیله و دمنه اینگونه نیست. حتی در خود رمان و فیلم هم ممکن است جایی پرداختن به موضوعات خاص حالت توصیفی نداشته باشد که بر مبنای همین اصل، نمی بایست حذف و سانسوری در آن بخش ها صورت بگیرد.
خلاصه اینکه عفاف در رسانه مثل همه دیگر موضوعات نیازمند شناخت هر دو جزء تشکیل دهنده موضوع است که در اینجا عبارت است از «عفاف» و «رسانه». تخصص در تنها یکی از این دو کافی نیست برای اظهار نظر در باب این موضوع ترکیبی و ذواطراف.
[1] - احمد سمیعی، رمان، دنیای خیال عصر ما، نشر دانش، سال دهم، 1، آذر و دی 1368
[2] - سید مرتضی آوینی، حلزون های خانه به دوش، تهران، نشر ساقی، 1386، صفحه 41 و42