همان گونه که به لحاظ ایجابى گاهى زن و مرد به مقدار یا نوع خاصى از حجاب و
پوشش سفارش شده اند، به لحاظ سلبى نیز گاه زن و مرد ـ هر دو ـ از پوشش
خاصى منع شده اند. یکى از مواردى که زن و مرد به طور مشترک از آن منع شده
اند، استفاده از پوشش هاى مختص یکدیگر است؛ به این معنا که مردان نباید از
پوشش هاى ویژه زنان استفاده کنند و زنان نیز نباید از پوشش هاى ویژه مردان
استفاده کنند. براى مثال، روسرى و چادر از پوشش هاى مختص بانوان است.
بنابراین، مردان نباید از آن ها استفاده کنند و در مقابل، کلاه از پوشش هاى
مختص مردان است و بانوان نباید از آن استفاده کنند. پیامبر اکرم صلى الله
علیه و آله در حدیثى زنان و مردان را از استفاده از لباس هاى مختص یکدیگر
نهى کرده اند:
کانَ رسولُ
اللّه صلى الله علیه و آله یَزْجُرُ الرَّجُلَ اَنْ تَتَشَبَّهَ بِالنساءِ و
یَنهى المرأةَ اَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرّجالِ فى لباسها1؛
رسول خدا صلى الله علیه و آله پیوسته مرد را از شباهت جستن به زنان و زن را از شباهت جستن به مردان در لباس نهى مى کردند.
در حدیثى از امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام نقل شده است:
إنْ لم تَکُنْ حلیما فَتَحلَّمْ قلّ من تشبّه بقوم إلاّ اَوْشک اَنْ یکونَ منهم.2
اگر
انسان حلیم و بردبارى نیستى، خودت را به حلم و بردبارى وادار کن .کم پیش
مى آید که فردى به قوم و گروهى مشابهت جوید، ولى از جمله آنان نگردد.
پیش
فرض کلى روایت بالا این است که هر وقت انسان خود را در عمل و حالتى شبیه و
هم شکل قوم و گروه خاصى کند، این مشابهت باعث مى گردد از آن قوم و دسته به
شمار آید. به همین دلیل در روایتى از رسول اکرم صلى الله علیه و آلهنقل
شده است:
لا تَلْبِسوا لباسَ أعدائى و لا تَطْعِموا مَطاعِم أعدائى و لاتَسْلِکوا مَسالِکَ أعدائى فَتَکُونوا أعدائى کَما هُم أعدائى.3
لباس دشمنان من را نپوشید. غذاى دشمنان من را نخورید. راه و روش دشمنان من را نروید که شما نیز مثل آنان از دشمنان من خواهید شد.
بر
اساس پیش فرض یاد شده؛ هر یک از زن و مرد به تناسب وظایف شان، ویژگى ها،
روحیات و هویت ویژه اى دارند که در مباحث روان شناسى زن و مرد به آن ها
پرداخته شده است. روشن است که هر یک از آن ها در صورتى مى توانند به وظایف
فردى و اجتماعى خود عمل کنند که هویت جنسى زنانه و مردانه خویش را حفظ
کنند، ولى بى تردید پوشیدن لباس هاى مختص مردان توسط زنان و پوشیدن لباس
هاى مختص زنان توسط مردان باعث مى گردد که هر یک از آن دو روحیات و هویت
ویژه خود را به تدریج از دست بدهند، به گونه اى که زن داراى احساسات و
اخلاق مردانه و مرد نیز بالعکس داراى اخلاق و عواطف زنانه گردد. معلوم است
که این تغییر نقش هاى فطرى و غریزى، نظم حاکم بر نظام آفرینش زن و مرد را
دچار اختلال مى کند. به همین دلیل زنان و مردان از پوشیدن لباس هاى مختص
یکدیگر منع شده اند. یکى از پى آمدهاى کوچک تغییر نقش هاى زنان و مردان،
ظهور پدیده اى نوپیدا با عنوان «پسران دختر نما، دختران پسر نما» است.4