شب
نیمه شعبان همه ما دست به دعا بر می داریم، و از خداوند می خواهیم که
آقامون رو ببینیم؛ ولی غافلیم از اینکه ایشان هم در مواردی مشتاق دیدار ما
هستند، و این ما هستیم که با بعضی از اعمالمان چشمانمان را از دیدن او محروم می کنیم که داستان ذیل نمونه ای از این اشتیاق است.
یکی
از علمای بزرگ (مرحوم آیت الله سید باقر سیستانی) در مشهد مقدس برای آن که
به محضر امام زمان عجل الله فرجه شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را در چهل
جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند ایشان فرمودند:
در
یکی از جمعه های آخرین، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای
نزدیک آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابد، حال عجیبی
به من دست داد، از جای برخاستم و بدنبال آن نور به درب آن خانه رفتم، خانه کوچک و فقیرانه ای بود، از درون خانه نور عجیبی می تابید، در زدم وقتی درب را باز کردند، مشاهده کردم ولی عصر امام زمان عجل الله فرجه در یکی از اتاق های آن خانه تشریف داشتند
و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه سفیدی بر روی آن کشیده
بودند، وقتی من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمود:
چرا اینگونه بدنبال من میگردی و رنجها را متحمل می شوی؟ مثل این باش (اشاره به جنازه کردند)تا من بدنبال شما بیایم، بعد فرمودند:
این بانویی است که در دوره بی حجابی(رضا خان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامده تا مبادا نامحرمی او را ببیند (1)
==========================
(1)داستان هایی درباره پوشش و حجاب