می گفت: خیلی دوستم داره، گفتم از کجا فهمیدی؟ گفت از حرف زدنش. گفتم از حرف زدنش فهمیدی؟ چطور متوجه شدی؟ گفت: آنقدر با محبت و صفا صحبت کرد که فهمیدم او هم عاشق من است هر طور باشه می خوام بدستش بیارم ولو اینکه تمام دنیا مانعم شوند.
یاد آیه قران افتادم که می فرماید:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً:
با کرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیماری است طمعی پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید(1)
نمی دونم وقتی بفهمد او با همه مردان این گونه صحبت می کند چه حالی پیدا می کند و چه حالی پیدا می کند آن دختری که می دانست این مرد به این گونه صحبت کردن او حساس است و
حالا قرار است به خاطر روشن کردن طمع وجود او به هر قیمتی که شده با او
ازدواج کند ولو با ریخته شدن اسید بر روی صورتش. چون آن مرد عاشق صدای با
محبت اوست.
(دوستان عزیز خواستم تصویر واقعی اسید پاشی را بگذارم اما دلم نیومد؛ و این گل و روایت زیبا را تقدیم
شما عزیزان کردم.)
=====================
(1)احزاب32روایت روی عکس:سایت آیت الله صافی گلپایگانی